تفسیر آیه تبلیغ

تفسیر آیه تبلیغ:

« یَااَیهاالرَّسولُ بَلغ مَااُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَّبکَ وَاِن لَّم تَفعَل فَمَابَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَالله یَعصِمکَ مِنَ اَلنَّاسِ اِنَ اللهَ لَایَهدِی اَلقومَ اَلکَفِرِینَ 1
ای رسول آنچه ازپروردگارت برتونازل شده،برسان واگرچنین نکنی، رسالت پروردگارت رانرسانده ای وخداتوراازمردم حفظ خواهدکرد؛ خداگروه کافران راهدایت نمی کند».
درآمد
فریقین نقاط مشترک متعددی درتفسیراین آیه دارندکه رابرای درک درست معنای آیه هموارمیکند،لیکن درتعیین آنچه برپیامبرخدانازل شده ودراین آیه مامور به تبلیغ آن بوده،دچاراختلاف نظرند.تهدیدخداوندازیک سو و وعده برای حفظ پیامبرازسوی دیگر،به اهمیت بررسی موردنزول آیه می افزاید.
ازنظرشیعه،این آیه یکی ازدلایل  نصب امامت به شمارمی آید؛زیراآنچه برپیامبردراین آیه نازل شده،ابلاغ رسمی و عمومی ولایت ورهبری امام علی است.قرآن پژوهان شیهی دراین قول به استناد مدارکوشواهدفراوان،هم داستان اند ، لیکن اکثراهل سنت،موردنزول مشخصی برای آیه نمی شناسند،هرچندآنان روایاتی راکه در منابع خوداهل سنت درباره ابلاغ ولایت امام علی است ،انکارنمی کنند وحتی آن رایکی ازمواردنزول آیه به شمار می آورند.
واژگان 
«بلغ » فعل متعدی ازمادۀ «ب . ل .غ»است.بلاغ وبلوغ،وصول ورسیدن به چیزی است.2  
راغب اصفهانی براین باوراست گاهی این کلمه به معنای رسیدن به آخرین نقطه مقصدوانتهای کاربه کار می رود؛3 به همین دلیل گفته شده:تفاوت آن با «وصول » درهمین نکته است؛دروصول رسیدن به نقطه پایان کارنهفته نیست.4
«عصمت » به معنای حفظ وبازداشتن ،ازتعبیر «عِصام القِربـَه»گرفته شده که به معنای ریسمان یاچیزی است که دهانه مشک رابا آن می بندند5(وبه پهلوی شتر آویزان می کند)تامحتوای مشک حفظ شده،ازهدررفتن آن جلوگیری شود.راغب می گوید:
«العِصم:الامساک؛عصمت به معنای نگه داشتن وبازداشتن است…وعصمت انبیاعبارت از حفظ و نگه داشتن ایشان توسط خداوند استـ».6
طبری درباره تعبیر«…وَاللهُ یَعصمُکَ مِنَ النُّاسِ …»می گوید:
«خداوندپیامبرش راازنیرنگ و کشته شدن به دست مردم باز می دارد ،یا آنکه از شرور وزشتی کار مردم جلوگیری می کند،تا به حضرت آسیب نرسد».7
«کفر»به معنای غطا ئ پوشاندن است.گفته می شود :«کَفَرَالسّحابٌ السماءَ؛ابرآسمان را پوشاند»،کفردردومعنای کلی به کار می رود :یکی انکار مانند توحید ،نبوت وشریعت که به «کفر اعتقادی » نامبردار است ودیگری کفر به معنای انکارنعمت و عدم شکرگزاری که به آن «کفران نعمت»گفته می شود؛مانندآیه شریفه :«وَلِلّهِ عَلَی اَلنَّاسِ حِجُّ اُلبَیتِ مَنِ اُستَطَاعَ اِلَیهِ سَبِیلاٌ وَمَن کَفَرَ فَاِنَّ اُللّهَ غَنِیُّ عَنِ اُلعَلَمِینَ»8 این نوع ،کفر در عمل است9
(عصیان فرمان الهی و مخالفت عملی است )

گفتاراول:نقاط مشترک فریقین در تفسیر آیه
درآثاردانشمندان شیعی و سنی ،درباره آیه عصمت(تبلیغ)خطوط کلی ونقاط مشترکی را می توان یافت که به عنوان مبنادرتفسیراین آیه،مؤثرندوعبارت انداز:
یک)سوره مائده درزمره آخرین سوره های نازل شده
سوره مائده درسوره های قرآنی،سوره مدنی به اجماع فریقین10است وآن راپس از
سوره فتح،یکصدوسیزدهمین سوره نازل شده برپیامبرخدامی دانند11که پس ازآن سوره توبه قراردارد.زرکشی آن راآخرین سوره به حساب آورده است.12اهل سنت روایاتی رانقل می کنند که پیام آنهااین است:«دراین سوره نسخی صورت نگرفته است؛بنابراین حلال آن راحلال وحرامش را حرام بدانید».13واین مطلب شاهدی برنزول این سوره دراواخربعثت می باشد.
هیچ کس از فریقین نگفت آیه موردبحث ازسورهای دیگریاازجمله سوره های مکّی (پیش ازهجرت)وبه حساب استثناها در این سوره قرار گرفته است،بلکه قول صحیح نزدقول ادعای اجماع کرده اند،14(نه آنکه این آیه پیش از سوره مایده نازل شده وسپس در این سوره قرار گرفته باشد).این احتمال – چنان که خواهدآمد- بدون دلیل ومردوداست.

دو)عدم ارتباط آیه تبلیغ باآیات قبل وبعد آن

اساساشاَن نزول هایی که فریقین برای این آیه ذکرکرده اند،همراه بااکثردیدگاه های تفسیری فریقین ونیزروایات تفسیری اهل سنت ازصحابه وتابعین ،همه نشان می دهد این آیه بابحث درباره یهودیان که پیش از این آیه و پس از آن آمده،ارتباطی ندارد،مگرمقاتل بن سلیمان (م.150ق)ازتابعین،آیه موردبحث رادرباره یهودیان می داند ومی نویسد:
«یهودیان ،پیامبرخدا-صلی الله علیه وآله وسلم-رااستهزاءمی کردند وحضرت نسبت به آنان ساکت بود ، آنگاه خداوند در این آیه ایشان راواداشت تاموضع گیری

کند….وتکذیب واستهزای آنان رامانع اتبلیغ احکام وصفاتی که مربوط به یهود است،نداند»15
پس ازوی ابن جریرطبری16(م.302ق)،سمرقندی17(م.375)،بغوی(م.516ق)18همین قول رااختیارکرده اند.فخررازی (م.606ق)نیزضمن بیان اقوال دیگردر این زمینه،همین قول را پذیرفته ودلیل خودراسیاق یا تناسب آیات قبل وبعد با این آیه می داند.19

سه)اتفاق اهل بیت وصحابه در تعیین موردنزول آیه
تعبیر««بَلِّغ مَآ اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَّبِّکَ»،برسان آنچه برتونازل شده است»،مجمل می باشد و فریقین در جستجوی کشف معنای «ماانزل؛آنچه نازل شده»مبحث متعددی راطرح کرده اند.روایات اهل بیت بدون استثنا براین قول متفق اند که آنچه برحضرت رسول نازل شده وماموربه ابلاغ آن بوده،ولایت امام علی است.آن دسته از احادیث اهل سنت نیز که درمقام بیان معنای این عبارت وموردنزول آیه بوده،بدون استثنادرهمین مورداست.این احادیث ازجمعی ازصحابه همچون ابوسعید خدری،ابودرداء عبدالله بن مسعود،عبدالله بن عباس و…،نقل شده است که به زودی تفضیل آن راخواهیددید.ازبین روایات،تنها به ابن عباس قولی دیگرنسبت داده اند وآن اینکه :مراداز«مَّآاُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَّبِّکَ»سب معبودهای مشرکان،عیبجویی برآیین ایشان ،جنگیدن باآنان ودعوتشان به اسلام است .این قول در تنویر المقیاس آمده که به لحاظ سنددچارضعف جدی است.20

چهار)تحلیل یکسان از شرط وجزادرآیه
تمام مفسران سیعه وسنی می گویند باید شرط وجزادراین آیه را به گونه ای معناکردکه لغو

وبیهوده گویی درکلام خدا، پدیدنیاید؛زیرادربدوامربه ذهن می آید آیه چنین القامی کند:«اِذا لم تبلیغ ماانزل اِلیک لم تکن قدبلغت رسالته؛اگرآنچه رابرتونازل شده است ،ابلاغ نکنی ونرسانی،آن راابلاغ نکرده ای ونرسانده ای»واین گزاره بی معنا ولغوخواهدبود.
شیعه برای پاسخ به این اشکال می گوید:حکم ولایت امام علی که حضرت رسول ماموربه ابلاغ آن بود؛به حدی اهمیّت داشت که اگرابلاغ نمی شد،گویی اصل دین وتمام گزاره های آن ابلاغ نشده بود؛21ازاین رو،خداوندبااین تعبیرازشرط وجزا،ازاهمیت والای آن پرده برداشت؛براین اساس،ضمیرمفردغایب درکلمه «رسالته»به «ربک»بازمی گردد.احتمال هم دارد معنای شرط وجزادرآیه چنین باشد:آنچه ازآیات درباره ولایت امام علی برتونازل شده (مانندآیه اِنَّمَاوَلِیُّکمُ اُللَه،اولی الامر….)تعلیم ده و به طوررسمی وروشن معنای ولایت راتبیین کن(زیراپیامبرسِمَت تعلیم آن را برعهده داشت)تاهیچ شک وشبه ای باقی نماند ،واگربه این صورت تبلیغ نکنی،اساس پیام ولایت رانرسانده ای؛زیراتنهاتلاوت آیاتِ درباره ولایت ونیزبیان مواردی که تا کنون به ولایت امام علی تصریح کرده ای،22به تنهایی کافی نیست ونیازبه یک اعلان عمومی وتفسیرروشن ازولایت دارد.دراین تفسیر،ضمیر مفردغایب درکلمه«رسالته»به «ما»(که برای موصول)است،بازمی گردد.برخی روایات ،این احتمال رادرباره آیه مذکور تاییدمی کند.23
پاسخ اهل سنت در این باره بر اساس برداشتی است که ازتعبیر«مَّآاَنزِلَ اِلَیکَ؛آنچه برتونازل شده»دارند؛زیراجمهوراهل سنت موردخاص و تازه ای برای«مَّآاُنزِلَ اِلَیکَ؛آنچه برتونازل شده است»درنظرنمی گیرند و می گویندمرادازاین شرط وجزا این است که اگرپیامبرخدادرتبلیغ برخی ازتمام آنچه برایشان نازل شده،کوتاهی کنند وآن را نرسانند،گوییهمه را نرسانده اند؛24زیراکتمان برخی احکام خدابدون توجه به درجه اهمیت آن،به کتمان
کل دین می انجامد وآنچه راتبلیغ شده،تباه میکندوبی اعتبارمیسازد همانند ارکان نمازکه اگریکی ازآنها انجام نگیرد کل نمازراتباه میکند،یاهمانندکشتن یک نفراست که گویی همه راکشته اند چنان که قرآن می فرمایند«…من قتل نفسابغیرنفس اوفسادفی الارض فکانما قتل الناس جمیعا25هرکس،کسی رابدون حق وقصاص بکشد گویی همه مردم راکشته است».هرچندفخررازی این  پاسخ راضعیف دانسته وکوشیده آن راابطال کند لیکن پاسخ وی باابهام روبه رواست وهمچنان اشکال برجای خودباقی است26
این پاسخ اهل سنت مبتنی برروایتی ازابن عباس است.تمام مفسران اهل سنت این حدیث راازطریق عبدالله بن صالح ازمعاویه ازعلی بن صالح ازمعاویه ازعلی بن ابی طلحه ازابن عباس،بدان گونه نقل کرده اند:
«قوله«یَایهاالرَّسولُ بَلِّغ…»یعنی کتمت آیه مماانزل الیک من ربک لم تبلغ
رسالتی تفسیر آیه«یایهاالرسول»بدین شرح است :ای پیامبر،اگرتوآیه ای از
آنچه راازناحیه پروردگارت برتونازل شده،کتمان کنی،رسالت من رابه انجام
نرسانده ای27
براین اساس،خداوندهمواره به پیامبرش هشدارمیدهدکه هرپیامی که برای اونازل میشود،بدون هیچ مصلحت اندیشی کتمان نکندوابلاغ نماید واین درواقع تآدیبی برای پیامبرخداست.
به نظرمیرسدقول جمهوراهل سنت رامیتوان بارای شیعه پیوندداد زیرا اگرآیه بنابه قول آنان موردنزول خاص ندارد میتوان برمصادیق متعددتطبیق شودکه ازجمله این مصادیق طبق برخی احایث خوداهل سنت (که متن برخی ازآنهانیزدل نگرانی رسول خدا(ص)رادرباره ابلغ ولایت امام علی(ع)نشان میدهد)ابلغ ولایت امام علی بوده است،ولی اگربخواهیم هیچ نوع مصداقی برای آیه درنظرنگیریم ،باجایگاه آیه که دراواخربعثت نازل شده،سازگارنیست زیراخداوند چندسال پیش ازاین آیه به پیامبرش فرمود:
«َفاصدَع بِمَاتُوَمرُواعِرض عَنِ المُشرَکین *ِانَّاکَفَینَکَ المُستَهزِءیِنَ
)آنچه به آن ماموری،آشکارسازدوازمشرکان روی گرداند.ماتورااز[شر]
استهزاکنندگان،کفایت خواهیم کرد»
درطی سال های رسالت حضرت نیز هرگز کتمان پیام خدامطرح نیست،به ویژه درتمام مواردی که به نوعی احساس سنگینی ودل نگرانی درآنهادیده می شود؛مانندداستان زید-پسرخوانده ی رسول خدا – باهمسرش زینب که در آیه 37سوره احزاب پیش ازَ  سوره مائده وآیه موردبحث نال شده وابلاغ گردیده است.دل نگرانی حضرت از ماجرای همسرزیدبه حدی بوده که از عایشه وانس نقل شده است:«اگرقراربودپیامبرخدا چیزی از قرآن راکتمان کند،این آیه راکتمان می کرد».29خداونددرپی همین ماجراسنت خودرادرباره انبیاوابلاغ پیام های الهی گوشزد کردوفرمود:
«مَّاکَانَ عَلَی النَّبِیِّ مِن حَرَجٍ فَیمَافَرَضَ اللَهُ لَهَ سُنَّةَ اللَهِ فِی الَّذ ینَ خَلَوا مِن قَبلُ وَکَانَ                             امرُاللَهِ قَدَرَّامَّقدورا*الَّذِینَ یُبَلَّغُونَ رِسَلَتِ اللَهِ وَیَخشَونَهُ وَلَایَخشَونَهُ وَلَا یَخشَونَ اَحَدأإلَّا
اللَهَ وَکَفَی بِااللَهِ حَسیَبا»30 ؛برپیامبرآنچه راخداوندبرای او قرارداده،
باکی نیست.[این]سنت خدادرباره ی کسانی است که پیش ازوی بوده اندوکارخدا
به اندازه،مقدرشده است*آنان که پیام های خدارا می رسانند وازخدامی ترسند وخداوندبرای حسابرسی کافی است».

دربرابر رای جمهوراهل سنت،برخی از آنان موردنزول آیه راخاص دانسته،آرای گوناگونی راابراز می کنندکه خواهدآمد.

پنچ)دل نگرانی وبیم رسول خداازتبلیغ پیام آیه
سبک وسیاق آیه نشان می دهد،پیامبراکرم ،ماموربه ابلاغ پیامی بودند که نوعی دل نگرانی وبیم درایشان ایجادمی کرد؛ازاین رو،خداوندوعده به حفظ دادو فرمود:«وَاللَهُ یعصِمکَ مِن الناس…»؛خداوندتوراازگزند مردم حفظ می کند».31
ازنظرشیعه این ماموریت ،ابلاغ ولایت امام علی بود که امکان داشت باتردید وحتی انکاروتکذیب برخی روبه رو می شود وبراثردسیسه های منافقان وتبلیغات آنان،این پیام ها رابه حساب های شخصی رسول خدا(ونه از ناحیه ی خدا)گذارندودرپی آن،زنگ خطراضمحلال دین به صدادرآید.توضیح بیشتردرباره ی این مطلب خواهدآمد.
ازنظراهل سنت آنانی که درپی شناسایی موردنزول آیه اند،مواردی رانقل می کنند که همه آنهاازمواردی است که به نوعی دل نگرانی وترس برتکذیب و….رابه همراه خود
دارد .فخررازی وبدرالدین عینی که اقوال اهل سنت را در این زمینه تا حدودی استقصا کرده اند،ده وجه درباره سبب نزول آیه نقل می کنند که تقریباهمگی دارای این خصیصه اندازاین رو،می توان از این نظر نیزنقطه مشترکی دراقوال شیعه واهل سنت یافت.
گفتاردوم:بررسی دیدگاه شیعه
مفسران ومتکلمان شیعه آیه عصمت رابه نحوتعیین یااحتمال موجّه بدون تردید وانکاردرآن ،درباره ولایت امام علی می دانند.دراین قول هم داستان اند.32شیعه برای اثبات این امربه دودسته دلیل «تحلیل درون متنی ازآیه تبلیغ»باکمک آیات دیگرو« تحلیل برون متنی ازروایات»درتبیین آیه مذکوراستنادکرده که بدین شرح است:
تحلیل درون متنی ازآیه
دربررسی درونی مفادآیه تبلیغ به چندنکته پی می بریم؛ازجمله:
الف)آنچه پیامبر خدامامور به ابلاغ آن بودند ،ازشوون رسالت ایشان به شمار می آید؛زیراخداوند ایشان رابا«یَاَیَّهَاالرَّسَولَ….»خطاب کرده است.
ب)حکمی که پیامبرخداماموربه ابلاغ آن بود،به حدی اهمیت داشت که اگرابلاغ نمی شد،گویی اصل دین وتمام گزاره های آن ابلاغ نشده وموجب بی نتیجه ماندن مقصود سایرآموزه های دین می گردید.
ج)ماموریت پیامبرخدادراین آیه برای پیامی بوده که نوعی دل نگرانی واحساس خطرازتبلیغ آن داشته اند.
د)مخالفان این پیام،کافرقلمدادشده وخداآنان راهدایت نمی کند.
دربررسی محتوای آیه تبلیغ باتوجه به آیات دیگرقرآن نیزبه چندنکته اساسی دیگربرمی خوریم که عبارتند از:

عدم ارتباط مفادآیه بااهل کتاب

آیه موردبحث باآیه قبل وبعدخود هیچ ارتباطی ندارد.خطاب درآن دوآیه درباره اهل کتاب است.قرآن درآیه قبل ازاین آیه می فرماید:

«وَلَواَنَّهُم اَقَامُوا التّورَتةَ وَالاِنجِیلَ وَ مَآ آُنزلَ اِلَیهِم مِن تَحتِ اَرجُلِهِم33
بگو اگرآنان تورات وانجیل وهر آنچه راازجانب پروردگارشان برایشان نازل
شده است ، برپاکنند،ازفرازسرشان واززیرپاهایشان [ازآسمان وزمین]
بهره های فراوان می بردند».

درآیه بعدی نیزمی فرماید:

«قُل یَااهلَ الکِتشبِ لَستُم عَلَی شَی حَتی تُقِیمُوا التّورَتةَ وَالاِنجِیلَ وَ مَآ آُنزلَ اِلَیکُم…؛
بگوای اهل کتاب ،شما برچیزی نیستید تا آنکه تورات وانجیل وآنچه برشما نازل       
شده را برپادارید».

علت عدم ارتباط موضوع این آیه بااهل کتاب ،عبارت«….والللهُ یَعصِمکَ مِنَ النَاسَ….»
می باشد ؛این تعبیر نشلن می دهد حکمی که رسول خدا مامور به تبلیغ آن شده،امری مهم بوده است آنچنان که بیم خطربرجان ایشان یا برپیشرفت دینشان می رود،ولی اوضاع واحوال اهل کتاب درآن زمان که مامور به ابلاغ این دستور بودند ،یعنی در حجة الوداع وآخرین روزهای عمرحضرت ،طوری نبوده که از ناحیه آنان خطری متوجه رسول خدا شودتا خداوند براساس آن،برحفظ وحراست پیامبرازخطردشمن تضمین دهد؛زیرامسیله یهود ونصارا درسال دهم هجرت تمام شده بود وقبایل گوناگون یهودیان مانند بنی قریظه،بنی النظیر،بنی قینقاع،یهودیان خیبر ودیگران یاتسلیم مسلمانان شده وجزیه می پرداختند ویاترک وطن کرده بودند.افزون برآن ،دراین آیه وپس  ازآن تکلیفی طاقت فرسا برای اهل کتاب نبودتادرابلاغ آن خطری متوجه رسول خدا شود ؛ بنابراین ،آیه تبلیغ دربین آیات قبل و بعدِخوددریک سیاق نیست وپیامی مستقل القا می کند.
تهدیدازناحیه کفارومشرکان
آیه شریفه ازامری خطیر که به تمام دین وابسته است ،:سخن می گوید،به گونه ای که رسول خدا ازتبلیغ آن نگران است وآن رابه تاخیرمی اندازد تادر شرایطی مناسب ابلاغ کند؛
زیرااگرنگرانی آن حضرت وتاخیرشان نبود، قرآن تهدیدنمی فرمود:«وَاِن لَم تُفعَل فَما بَلغِت رِسالَتِهِ وَاللهُ یَعُصمِکَ مِنَ النَّاسُ…؛اگر انجام ندهی پیغام پروردگار را نرساندی»
از این تهدید استفاده می شود حکم این آیه که به تبلیغ آن دستورداده شده،به گونه ای است که انتظار می رود برخی علیه آن شورش کنندواصل دین رامنکرشوند. این انتظار ازاین سوی مشرکان وسایرکفارنیست؛زیرا قرآن انواع کارشکن یعاتبلیغ های سووافتراهای دوروغین که ازسوی مشرکان وکفار ازاول بعثت تاکنون صورت گرفته رانقل کرده است؛ماننداینکه به حضرت می گفتند:«….مُعَلَّمُ مَّجنُونُ (دخان ،103)؛جن زده ای است که [(ازهمان جن]تعلیم دیده است»وگاهی میگفتند:«…انمایعلمه بشر …(نحل،103)انسانی اوراتعیلم میدهد»گاه شاعرش می خواندندوچنین افترامیزدند:«…شاعرش نتربص به ی ریب المنون(طور،30) شاعری است که منتظریم [مانندسایرشاعران]دستخوش،حوادث روزگار شده ،خودش ونام ونشانش ازمیان رود»و…این نوع برخوردهاازکافران ومشرکان تازگی نداشت وباعث وهن وسستی درارکان دین نشد وحضرت نیز ازسخن آنان نگران نبود.نقشه برای قتل رسول خدا(ص)ازسوی مشرکان نیز درهمان اوایل بعثت در«لیلة المبیت»سابقه داشته است وافزون بر آن ،این افتراهاوتهمت هاوتوطیه ها برای  قتل وغیرآن ،مختص به اسلام وپیامبر بزرگوار آن نیست بلکه سایر انبیانیزهمواره به همین گونه  ابتلاهاگرفتاربودند،بدون آنکه درابلاغ پیام خداکوچک ترین قصوریا تقصیری کنند.درنتیجه ،خطرمتحمل رانمی توان ازناحیه مشرکان وسایرکفاردانست وآن راازقبیل افترا وتوطیه های اوایل بعثت به شمارمی آورد،بلکه این خطرباید مربوط به پس ازهجرت وپس ازپای گرفتن دین در جامعه اسلامی می باشد.

تهدیدوخطرمنافقان

پس از آنکه روشن شدخطراز سوی اهل کتاب ،مشرکان وکافران متوجه سازمان دین وجامعه اسلامی نیست،باید به خطر منافقان اندیشید.آن روزهاافرادجامعه اسلامی تازه به اسلام گرویده بودند وهنوز تعالیم تسلام در بین آنان رسوخ نکرده بود؛ازاین رواحتمال می رفت منافقان که تعدادقابل ملاحضه ایازآنها درصفوف مسلمانان بودند،باانکاروتکذیب آنچه رسول خدا ماموربه ابلاغ آن شده بود ، دسیسه کرده ،دراذهان چنین القا کنند که رسول خدا ازپیش خود حکمی صادرمی کند وآن را به ااسم دین خدامنتشر می سازد . پیشینه توطیه گری منافقان وبه پیروزی از آنان ،افراد بیمار دل درقضایایی

مانندجریان «افک»34درجامع اسلم نشان می دهدزمینه برای پذیرش فتنه گری های منافقان وجودداشتنه،عده ای ساده دل شایعه های دروغین آنان رادرست می پنداشته ومنتشرمی کردند.
اعتراض گروهی ازاصحاب نسبت به برخی کارهای پیامبرخدا که پیش ازاین سابقه داشت،خودبه این زمینه مساعدکمک می کرد؛مانند داستان «سدالابواب؛ بستن درهای مسجد»که باتردید وعکس لاعمل منفی برخی صحابه روبه رو شد،احمدبن شعیب نسایی(م.305ق)که ازمحدثان ناموراهل سنت است،باسند خود اززیدبن ارقم(ازاصحاب رسول خدا)چنین آورده است:
«کانِ لِنفَرمنِ اصحابِ رَسول الله – صلی الله علیه وآله وسلم – ابوابُ
شارعةَ فی المسجد فقالَ رسولُ الله – صلی الله علیه [وآله]وسلم:«سُدّو
هذه الابواب رالّا بابَ علیّ»فَتَکَلَّمَ فی ذلک اُناس فقامَ رَسولُ الله –                                                                                                                   
صلی الله علیه و[آله]وسلم- فحمدالله وانثی علیه ثم قال:«امّا بعدفانّی  
اُمرت بِسَدّ هذه الابواب غیرَبابِ علّی فقال فیه قایلکم وَاللهِ ماسددتُه ولا
فَتَحته ولکن امرتُ بِشی فاتبعته؛
درهای خانه گروهی ازیاران رسول خدا-صلی الله [وآله]وسلم-به  
مسجدگشوده میشد پس رسول خداصلی الله-علیه[وآله]وسلم فرمود:«تمام این درها
جزدر[خانه]علی راببندید.برخی ازمردم دراین باره،به بگومگوپرداختند.پس
رسول خداصلی الله [وآله]وسلم به پاخواست وحمدوستایش خدارا
به جای آوردوسپس فرمود:من دستوردارم تمام این درهاجزدرخانه علی راببندم
برخی ازشمازبان به اعتراض گشوده اید،به خداسوگندمن از پیش خود،دری را
نبستم ونگشودم ،بلکه [ازناحیه خدا]دستورگرفتم ،بلکه [ازناحیه خدا]دستورگرفتم وپیروی کردم»35
بازاین اعتراض ازعباس-عموی پیامبر-نیزدراین ماجرارسیده است که به حضرت میگوید:
«…یارسول الله اخرجتَ اَصحابَک واَعمامَک واَسکنتَ هذاالعلام فقالَ رسولُ الله- صَلی الله علیه                                                   [وآله]وسلم :«ماانا امرت باِخراجکم ولا باِسکانِ هذاالغلام انّ الله هُو امَربِهِ؛
گفت:ای رسول خدا،یاران وعموهایت رابیرون می کنی واین جوان راجان می دهی؟!ای رسول خدا- صلی الله علیه [وآله]وسلم –فرمود:«من ازناحیه خودبه اخراج شماوجای خودبه اخراج شماوجای دادن این جوان دستورندادم خداوند خودبه این کاردستورداد».36
وهمینطورنمونه های دیگری که درمیان مدارک تاریخی فراوان است37 وکافی است در
این باره مطالعه ای درروحیات قریش38وتوطئه های منافقان درقتل رسول خدا39(ص)ومخالفت هایی که برخی صاحبه باپیامبرخدا(ص)میکردند-مانندمخالفت با«نگاشتن وصیت نامه»40و«عدم همراهی باسپاه اسامه»41که به وقوع پیوست ودستورپیامبرخدادراین مورد (وامثال آن)نادیده گرفته شد-داشته باشیم آنگاه درک فضای نزول آیه ودل نگرانی پیامبرخداآسانترخواهدشد.

گویی منافقان که درهرفرصتی برای ضربه زدن با اسلام استفاده میکردند،ولی نقشه هایشان به ثمرنمی نشست ،تنهاامیدشان به پس ازپیامبرخدامیتوانند ضربه جدی برپیکراسلام واردکنند ازاین رو،مسئله جانشینی پیامبراکرم (ص)می توانست تمام نقشه های آنان بااعلان عمومی ورسمیت بخشیدن به مسئله جانشینی ازجانب خدا،آن راتکذیب
ودرمیان مردم چنین شایعه کنند که پیامبرازناحیه ی خودبراین کاراقدام کرده ومقام خلافت را به دامادوپسرعموی خودبخشیده است به ویژه باکینه ای که منافقان نسبت به امام علی علیه السلام  به خاطرخشم الهی وشمشیر برنده اش داشتند که در خطبه ی حضرت زهراسلام الله علیها به آن تصریح شده است وبراین مشکل می افزود42(مانندزمانی که پیامبرخداصلی الله علیه واله وسلم امام علی علیه السلام  را درمدینه جانشین خودقراردادوبه جنگ تبوک رفت ،منافقان شایعه کردند که ازعلی به ستوه آمدند،همراهی اش رانمی پسندد،در آنجاپیامبرخدا فرمود:توبرای من به منزله ی هارون برای موسی هستی)43.روشن است اگرچنین توهم وشبه ای در دلهابنشیند تا چه اندازه برای ازبین بردن دین وناکام گذاشتن رسالت پیامبرخداتاثیردارد؛ازجمله شواهدی که این مطلب راتااید می کند ، مطالعه  درنصوصی است که جریان نزول آیه مورد بحث راتشریح می کند . درمتن برخی از آنها که باسند صحیح  ازطریق شیعه ازامام باقر نقل شده ،چنین آمده  است:

«….فامرَالله مُحمّدا ان یُِفَسِّرَلَهُم الولایةَ کَمما الصّلاةَ وَ الصّومَ والحجَ، فلمّا اتاهُ ذلک مِن الله ضاقَ بِذلک صدرُ رسولِ اللهِ وَ تَخَوّفَ ان یَرتَدُّوا عن دینهم وان یُکَذَّبُوه فَضاقَ صَدرُه وراجعَ رَبَّه عزَّوجلَّ الیه :
«یَایُّها الرَّسُولُ بَلََّغ مَاانزِلَ اِلَیکَ.44

خداوند به محمد فرمان داده،ولایت رابرای آنان تفسیرکند؛همان گونه که احکام نمازوزکات وروزه وحج راتفسیرمی کند.چون این فرمان رسید،حضرت دلتنگ شدونگران بود نکندمردم ازدینشان برگردند وایشان راتکذیب کنند.حضرت به پروردگارش رجوع کرد [وچاره خواست]پس خداوند چنین وحی فرستاد:«ای رسول،آنچه برتونازل شده ابلاغ کن…»پس حضرت به فرمان خدا،امر ولایت راآشکار ساخت…».3
همین مضمون نیزازقول ابن عباس در مصادر فریقین یافت می شود.وی می گوید:
«قال:نزلتُ فی علی – کرّم الله وجهه-حیث امَرَ سُبحانه ان یُخبِر النّاسَ بِولایة فَتَخَوَّفَ رسول الله ان یقولوا حابی  ابنَ عَمَّه وان یطعنوا فی ذلک فاوحئ اللهُ تعالی اِلیه هذه الایة فقامَ بِولایته یومَ غدیرخُم وَاَخَذَبِیَدِهِ فَقالَ:مَن کنتُ مَولاه فعلیّ مولاه و…؛
این آیه درباره ی علی نازل شددر آن هنگام که خدای سبحان به پیامبردستوردادبه مردم ولایت رااعلان کند،رسول خدانگران شدآنان [منافقان وبیماردلان]بگویند وی این مقام راازناحیه ی خودبه پسرعمویش بخشید ودر این باره طعنه زنن؛پس  خداوند این آیه رابرپیامبروحی کرد؛آنگاه  حضرت برای ابلاغ ولایت  امام علی درروز غدیرخم برخاست ودست امام علی راگرفت وفرمود:«هرکس من مولای اوهستم پس علی مولای اواست»45
این حدیث از طریق ابن عباس اساتید گوناگونی دارد و ابن طاووس به برخی از انها اشاره کرده است.46
بابراین حدیث که از قول امام علی میگوید:
«…حیث نزلت «یاایهاالذین امنوااطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی المرونکم »فامرالله –عزوجل –نبیه ان یعلمهم ولا امرهم و ان یفسر لهم من الولایه ما فسر لهم من ضلاتهم و زکاتهم وحجهم فنضبنی للناس بغدیر خم ثم خطب وقال :ایهاالناس ان الله ارسلنی برسالة صاق بها صدری و ظننت ان الناس!ان الله ارسلنی برسالة ضاقَ بِها صدری،وظننتُ انّ النّاس مُکَذِّبی فَاوعدنی لِابلِّغَها او لِیُعَذِّبَنی،ثم امر فنودی بالصلاة جامعة ثم خطب فقال…؛
چون آیه اطاعت از اولی المر نازل شد،خداوند به پیامبرش دستورداد تاحاکمان والیان آنان معرفی کند وبرای آنان-همان گونه که زکات وحجشان راتفسیر می کند؛پس پیامبر خدامن راماموریت داده  رسالتی رابرسانم،47

من به واسطه ان دلتنگ شده وگمان بردم مردم انرا تکذیب کنند ؛ پس خداوند من را تهدید کرد که یا انرا برسانم ویا من راعذاب می کند ؛پس فرمان داد تامردم گرد ایند وسپس خطبه ای خواند وفرمود …48
ابوالعباس بن عقده شبیه همین حدیث را از امام علی احتجار با معاویه اورده که خطاب به دوپیک معاویه یعنی ابوالدردا وابوهریره می فرماید:
چون ایه (ولی شماخدا ورسول او ومومنانی هستند که نمازبه پامی دارندودرحال رکوع ،زکات می دهند)بررسول خدانازل شد،خداوندبه پیامبرش دستور داد  ولایت کسی را که خداوند[دراین آیه]به مردم دستورداده ولایتش راگردن نهند،یاددهدوبرای آنان معنای ولایت[دراین آیه ]راتفسیر کند ؛همان گونه که نماز و زکات و …انان را تفصیر میکند .پس علی فرمود:رسول خدا بر اساس این دستور مرادر غدیرخم [به جانشینی ]نصب کرد49 و فرمود:خداوند مرابرای ابلاغ پیامی ماموریت داد که از آن دلتنگ شدم و گمان بردم مردم من راتکذیب می کنند؛پس خداوندمراتهدیدکردکه یاآن پیام را برسانم ویامن راعذاب خواهدکرد؛ازاین رورسول خدابه من فرمود:برخیزیاعلی ،وولایت من رادر غدیرخم اعلان کرد…».50
ابن طاووس نیز به نقل ازکتاب تفسیر ابوالعباس بن عقده – که هم اکنون مفقود است – مضمون همین حدیث را آورده و میگوید:
«وی با سندهای متعدد آن را نقل کرده است».51
به زودی نصوص واخبار متعدددیگر در تایید این مطلب در بحث «استناد به روایات فریقین»خواهدآمد.
خداونددرچنین فضایی که بیم و نگرانی ازناحیه رسول خدا کاملا قابل درک است ،به پیامبرش به طور اکید امر میکندبدون هیچ ترسی ،ماموریت رابه انجام  رساند وولایت امام علی راابلاغ کندوبه ایشان وعده می دهد ومی فرماید:«…اِن اللهَ لَایهدِی الَقومَ الکافرین خداوند گروه کافران را هدایت نمیکند»خداوند مخالفانی که درصددکفر ورزیدن به این دستور برآیند و به کارشکنی و مخالفت و شایعه سازی برای تکذیب این پیام همت گمارند ،هدایت نمیکند؛یعنی توطیه آنان را به ثمر نمیرساند.

پی نوشتها:
1- سوره مائده ایه 68
..2- فراهیدی ،  ترتیب کتاب العین ،ج 1،سجستانی ،نزهه القلوب ،ص 143
3.راغب اصفهانی ، مفردات ،ص 144.        4.مصطفوی،التحقیق فی کلمات القرآن ،ج1،ص316.3
5.ابن فارس،معجم مقاییس اللغة،ج4،ص331،ماده «ع.ص.م»ونیز،ر.ک:زمخشری ،اساس اللغة،ص304ماده«ع.ص.م»
6.راغب اصفهانی ،مفردات،ماده«ع.ص.م»ص570.راغب،عصمت انبیارادر«حفظ ویژگی هایی که خداوندبه آنان داده،ازصفای ذاتی،فضايل جسمی،نصرت ویاری،استواری گام ها،انزال سکینه بر آنان وحفظ دل هایشان ازلغزش باتوفیق بخشی به آنان»می داند(همان جا).ونیز ر.ک:الزین،تفسیرمفردات الفاظ القرآن،ص592.
7.طبری،جامع البیان،ج4،ص309. 
8. آل عمران ،97 
9.فیروزآبادی،بصایرذوی التمییز،ج4،ص361.رک :طبرسی ،مجمع
10-البیان،ج4،ص231؛تفسیرقرطبی،ج4،ابن کثیر،تفسیرالقرآن العظیم،ج2،ص79؛رازی،محمدبن ابی بکر،تفسیراسیلة القرآن المجید واجوبتها،ص75؛ابن قتیبه،کتاب المسایل والاجوبة،ص167؛واحدی نیشابوری،الوسیط،ج2،ص210.           11.معرفت،التمهیدفی علوم القرآن،ج1،ص107.                           12.زرشکی،البرهان،ج1،ص164.
13.تفسیرقرطبی،ج6،ص31،ونیز،زرشکی،البرهان،ج1،ص164.
.14-ابن کثیر،تفسیرالقرآن العظیم ،ج2،ص79
.تفسیرمقاتل بن سلیمان ،ص492.                               16.طبری،جامع البیان ،ج4،ص307.15
.سمرقندی،بحرالعلوم ،ج1،ص448.                            18.بغوی،معام التنزیل ،ج2،ص51.17
.فخررازی،مفاتیح الغیب،ج12،ص50.19
.ابن عباس ،تنویرالمقبلس،ص98.20   
21.ر.ک:طوسی(شیخ طوسی)،التبیان،ج3،ص558؛طبرسی ،مجمع البیان،ج4،ص344؛طباطبایی،المیزان  فی تفسیر القرآن،ج6،ص44-45                                                                                                    
22.مانندحدیث یوم الدار،ر.ک:نسایی خصایص،ص97،ح65ونیزاحادیثی که به این مضمون اند:«ان علیامنی وانا منه وهو ولیّ کل مومن من بعدی؛غلی ازمن ومن از اویم  واو ولیّ هرمومنی پس از من است».نسایی،همان،ص129،ح88.دراین باره بحث بیشتری خواهیم داشت.
23.ر.ک:کلین،الکافی، ج1،ص289،ح4وص290،ح6ونیز:ابن عقده ،کتاب الولایة،ص198،ح31ونیز،حمویی،فرایدالسمطین،ج1،ص312،ح250
24.ر.ک: سمرقندی،بحرالعلوم ،ج1،ص448؛واحدی نیشابوری،الوسیط ،ج2،ص209،ابن عطیه ،المحرورالوجیز،ج2،ص218،ص218؛بغوی ،معالم التنزیل ،ج2،ص52،زمخشری،الکشاف،ج1،ص659
25.مائده،32
ص78،روح المعانی،ج5،ص278.رشیدرضااین قول را به جمهوراهل سنت نسبت میدهد (المنار،ج1،ص386).           26.ر.ک:فخررازی مفاتیح الغیب ،ج12،ص49.
27.طبری،جامع البیان،ج4،ص307 رازی،ابن ابی حاتم ،تفسیرالقرآن العظیم،ج4،ص1173،ح6612.
28حجر،94و95

.ر.ک:ابن کثیر،تفسیرالقرآن العظیم،ج2،ص77.وی به نقل ازصحیحین این حدیث رانقل کرده است.29
30.احزاب،38-39  
31.فخررازی،مفاتیح الغیب،ج12،ص48

32.ر.ک:رازی،ابوالفتح،روح الجنان،ج2،ص191-192،فنّال نیشابوری ،روضة الواعظین،ج1،ص217؛طبرسی،جوامع الجامع،ج1،ص342؛حلی،منهاج الکرامة،ص117؛کاشانی،زبدة التفاسیر،ج2،ص296-297؛عاملی،االوجیز،ج1،ص291-292؛تستری،احقاق لاحق،ج2،ص415؛قمی مشهدی،کنزالدقایق،ج4،ص167؛طباطبایی،المیزان،ج6،ص42-50.
33.مائده،66
34.قرآن این واقعه رادر سوره ی نورآیات 11-21بیان کرده وضمن آنکه باسازندگاند این توطیه به شدت برخورد کرده ووعده عذاب داده است،به افرادساده دل وزودباور وآنان که ناخودآگاه تحت تاثیر القاهای شیطانی منافقان آنان را منتشرکرده اند،توصیه می کند هشیار باشندوهرگزبه دامن این توطیه ها نیفتندو…
35.ر.ک:نسایی،خصایص،ص68،ح38ونیز ر.ک:احمد بن حنبل،مسنداحمد،ج32،ص41،ح19287؛حاکم نیشابوری،مستدرک،ج3،ص125؛منقب خوارزمی،ص327،ح328؛القول المسّدد،ص28.
36.رک:نسائی،همان ،ص71-70،ح40ونیز ر.ک:ابن ابی حاتم ،کتاب السنه لابن ابی عاصم ،ص595،ح1384؛نيشابوري، همان،ص116-117،كوفي،منقب اميرالمومنين علي ،ج2،ص458،ح954 وص461،ح956،مسندشاشي،ج1،ص126،ح63،شيخ مفيى،امالي،ص55،ح2.
37.ماننداين ماجراكه سعىبن ابي وقاص نقل مي كند:(نزدپيامبر خد اباگروهي  نشسته بوديم ‹ چون علي واردشد‹ديگران بيرون مي رفتند [حضرت رسول به ديگران فرمودند:بيرون رويد]چون بيرون آمدند ‹ يكديگرراسرزنش كردند و گفتند : به خئاسوگند! روانيست مارابيرون كند ووي را بپذيرد  پس برگشتند وداخل شدند، آنگاه رسول خدافرمود:(به خداسوگند!من ازپيش خوداو راوارد وشمارابيرون نكردم، بلكه خىااوراوارى وشمارابيرن كرد) ز ر.ك:نسايي ، همان ، ص69،ح39ومسندبزار›ج4 ، ص34،ح1195،ابوالنعيم اصفهاني،تاريخ اصبهان ،ج2،ص147،ح1328و….
38.بررسي روحيات قبيله قريش ودرپي ان،موضع گيري هاي آنان در عصر رسالت وپس ازآن براي درك بسياري از حوادث صدراصلام كارساز خواهدبود ومجال ديگرمي طلبد ،براي نمونه ر.ك:نهج البلاغه ، خطبه 172،192ونيز  ر.ك :نسايي ، همان ، ،ص90،ح60.
39.مانندتوطيه قتل رسول خداپس  ازبازگشت غزوه تبوك،ر.ك:نهج البلاغه ،خطبه 172،192وني:فخررارزي ،مفاتيح الغيب ،ج2،ص69-70.
40.صحيح البخاري ،  ج4، ص39و85،صحيح مسلم ،ج3،ص1259-1258ونيز:فخررارزي ،مفاتيح الغيب،ج2،ص193،شهرستاني ،لامل و لانحل ،ج1،ص29.
41.بخاري،همان ، ج5،ص179،ابن ايير ،الكامل ،ج2،ص317،شهرستاني ،الملل وانحل ،ج1،ص29.
42.ر.ک:ابن ابی طیفور،ص32.
43.ر.ک:نسایئ ،خصایص،ص76،ح44؛کوفی،مناغب امیرالمومنین علی،ج1،ص518،ح،46.
44.کلینی،الکافی،ج1،ص289،ح4وص292-295،ح2ونیز ر.ک:تفسیرالعیاشی ،ج2،ص64،ح1315.

45.ر.ک:حسکانی،شواهدالتنزیل،ص255،ح249؛آلوسی،روح المعانی،ج4،ص282؛محمودی،تربیت الامالی ،ج 4،ص141 ،ح 1699.

46.این طاووس انرا ازمحمدابن اسحاق بن ابراهیم از ابن عباس چنین نقل میکند:لماامرالله نبیه صلی الله علیه وسلم بان یقوم بغدیر خم فیقول فی علی ما قالَ.

47.بغوی،معام التنزیل ،ج2،ص51.
48.جوینی،فرایدالسمطین،ج1،ص312،ح25.
49.درباره شرح ابن عقده،ر.ک:خطیب بغدادی،تاریخ بغداد،ج5،ص14-23.
50.ابن عقده،کتاب الولایة ،ص198-199،ح31،و به همین مضمون ص 253-254،ح95.
51.ابن طاووس ،سعدالسعود،ص144-145.


جستجو