رویشها و ریزشهای انقلاب اسلامی از ديد گاه امام خامنه اي

 

بیانات در دیدار فعالان عرصه هنر دفاع مقدس1388/06/24

نباید تصور كرد كه آنچه میگوئیم، بیان میكنیم، انتقاد میكنیم، پیشنهاد میدهیم، این تأثیرى نمى‏بخشد و جائى مورد توجه و مورد عمل قرار نمیگیرد؛ اینجور نیست. تا حالا هم ما در زمینه‏ى ادبیات دفاع مقدس، هم هنر دفاع مقدس پیشرفت داشتیم؛ بنده هم دارم صحنه را مى‏بینم. اینى كه ما بگوئیم ما عقب‏رفت داشتیم، عقب‏گرد داشتیم، ریزشمان بیشتر از رویش بوده، نه، اینها را من قبول ندارم؛ ما پیشرفت داشتیم، تكامل داشتیم؛ ممكن است آنچه كه بوده، از انتظار ما كمتر بوده؛ این خوب است. اینكه ما انتظار بیشترى داشته باشیم از آنچه كه اتفاق افتاده، از واقعیت راضى نباشیم و به واقعیتها قانع نباشیم، این خیلى چیز خوبى است، لیكن اینكه تصور كنیم این همه تلاش كه شده در طول این سالها، پا زدیم و جلو نرفتیم، این درست نیست. نخیر، درست پیش رفتیم، جلو رفتیم، كار انجام گرفته؛ در بخشهاى مختلف همین جور است. خوب، حالا این مقوله‏ى مهمى نیست كه درباره‏اش زیاد بحث كنیم؛ در این باره حرف زیاد هست.

دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولى امر1388/05/05

روزهاى سوم چهارم جنگ بود، توى اتاق جنگ ستاد مشترك، همه جمع بودیم؛ بنده هم بودم، مسئولین كشور؛ رئیس جمهور، نخست وزیر – آن وقت رئیس جمهور بنى‏صدر بود، نخست وزیر هم مرحوم رجائى بود – چند نفرى از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم، داشتیم بحث میكردیم، مشورت میكردیم. نظامى‏ها هم بودند. بعد یكى از نظامى‏ها آمد كنار من، گفت: این دوستان توى اتاق دیگر، یك كار خصوصى با شما دارند. من پا شدم رفتم پیش آنها. مرحوم فكورى بود، مرحوم فلاحى بود – اینهائى كه یادم است – دو سه نفر دیگر هم بودند. نشستیم، گفتیم: كارتان چیست؟ گفتند: ببینید آقا! – یك كاغذى در آوردند. این كاغذ را من عیناً الان دارم توى یادداشتها نگه داشته‏ام كه خط آن برادران عزیز ما بود – هواپیماهاى ما اینهاست؛ مثلاً اف  5، اف 4، نمیدانم سى 130، چى، چى، انواع هواپیماهاى نظامىِ ترابرى و جنگى؛ هفت هشت ده نوع نوشته بودند. بعد نوشته بودند از این نوع هواپیما، مثلاً ما ده تا آماده‏ى به كار داریم كه تا فلان روز آمادگى‏اش تمام میشود. اینها قطعه‏هاى زودْتعویض دارند – در هواپیماها قطعه‏هائى هست كه در هر بار پرواز یا دو بار پرواز باید عوض بشود – میگفتند ما این قطعه‏ها را نداریم. بنابراین مثلاً تا ظرف پنج روز یا ده روز این نوع هواپیما پایان میپذیرد؛ دیگر كأنه نداریم. تا دوازده روز این نوعِ دیگر تمام میشود؛ تا چهارده پانزده روز، این نوع دیگر تمام میشود. بیشترینش سى 130 بود. همین سى 130 هائى كه حالا هم هست كه حدود سى روز یا سى و یك روز گفتند كه براى اینها امكان پرواز وجود دارد. یعنى جمهورى اسلامى بعد از سى و یك روز، مطلقاً وسیله‏ى پرنده‏ى هوائى نظامىچه نظامى جنگى، چه نظامى پشتیبانى و ترابرى – دیگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. من هم از شما چه پنهان، توى دلم یك قدرى حقیقتاً خالى شد! گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه كار كنیم! او دارد با هواپیماهاى روسى مرتباً مى‏آید. حالا خلبانهایش عرضه‏ى خلبانهاى ما را نداشتند، اما حجم كار زیاد بود. همین طور پشت سر هم مى‏آمدند؛ انواع كلاسهاى گوناگون میگ داشتند.

گفتم خیلى خوب. كاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما دار و ندار نظامیمان دست اینهاست. اینها اینجورى میگویند؛ میگویند ما هواپیماهاى جنگیمان تا حداكثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام دارد و آخرین هواپیمایمان كه هواپیماى سى 130 است و ترابرى است، تا سى روز و سى و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد. بعدش، دیگر ما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهى كردند، گفتند – حالا نقل به مضمون میكنم، عین عبارت ایشان یادم نیست؛ احتمالاً جائى عین عبارات ایشان را نوشته باشم – این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا میرساند، درست میكند، هیچ طور نمیشود. منطقاً حرف امام براى من قانع كننده نبود؛ چون امام كه متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائى دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، میدانستم كه خداى متعال این مرد را براى یك كار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به اینها – حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست – گفتم امام فرمودند كه بروید همینها را هرچى میتوانید تعمیر كنید، درست كنید و اقدام كنید.

همان هواپیماهاى اف 5 و اف 4 و اف 14 و اینهائى كه قرار بود بعد از پنج شش روز بكلى از كار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائى ما كار میكند! بیست و نُه سال از سال 59 میگذرد، هنوز دارند كار میكنند! البته تعدادى از آنها توى جنگ آسیب دیدند، ساقط شدند، تیر خوردند، بعضیشان از رده خارج شدند، اما از این طرف هم در قبال این ریزش، رویشى وجود داشت؛ مهندسین ما در دستگاه‏هاى ذى‏ربط توانستند قطعات درست كنند، خلأها را پر كنند و بعضى از قطعات را على‏رغم تحریم، به كورى چشم آن تحریم  كننده‏ها، از راه‏هائى وارد كنند و هواپیماها را سرپا نگه دارند. علاوه بر اینها، از آنها یاد بگیرند و دو نوع هواپیماى جنگى خودشان بسازند. الان شما میدانید كه در نیروى هوائى ما، دو نوع هواپیماى جنگى – البته عین آن هواپیماهاى قبلىِ خود ما نیست، اما بالاخره از آنها استفاده كردند. مهندس است دیگر، نگاه میكند به كارى، تجربه مى‏اندوزد، خودش طراحى میكند – هواپیمای دو كابینه‏ى براى آموزش و یك كابینه‏‌ى براى تهاجم نظامى، ساخته شده است. علاوه بر اینكه همانهائى هم كه داشتیم، هنوز داریم و توى دستگاه‏هاى ما هست.
این، توكل به خداست؛ این، صدق وعده‏ى خداست. وقتى خداى متعال با تأكید فراوان و چندجانبه میفرماید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛(2) بى‏گمان، بى‏تردید، حتماً و یقیناً خداى متعال نصرت میكند، یارى میكند كسانى را كه او را، یعنى دین او را یارى كنند – وقتى خدا این را میگوید – من و شما هم میدانیم كه داریم از دین خدا حمایت میكنیم، یارىِ دین خدا میكنیم. بنابراین، خاطرجمع باشید كه خدا نصرت خواهد كرد.

بعد از آغاز جنگ تحمیلى هم ده‏ها بار – حالا اگر ریزهایش را بخواهیم حساب كنیم، بیش از این حرفها شاید بشود گفت؛ هزارها بار، اما حالا آن رقمهاى درشت را آدم بخواهد حساب كند – ما نصرت الهى را دیدیم؛ كمك الهى را دیدیم. یكى‏اش همین آمدن اسرا بود. ما حدود پنجاه هزار اسیر پیش عراق داشتیم؛ پنجاه هزار. او هم یك خرده كمتر از این، در همین حدودها، اسیر دست ما داشت. منتها فرقش این بود كه اسیرهائى كه او پیش ما داشت، همه نظامى بودند، اسیرهائى كه ما پیش او داشتیم، خیلى‏شان غیرنظامى بودند. توى همین بیابانها مردم را جمع كرده بودند، برده بودند. من وقتى كه جنگ تمام شد، به نظرم رسید كه پس گرفتن این اسیرها از صدام، احتمالاً سى سال طول میكشد؛ سى سال! چون تبادل اسرا را در جنگهاى معروف دیده بودیم دیگر. در جنگ بین‏الملل، جنگ ژاپن، بعد از گذشت بیست سى سال، هنوز یك طرف مدعى بود كه ما چند تا اسیر پیش شما داریم؛ او میگفت نداریم؛ چك چونه، بنشین برخیز؛ تا بالاخره به یك نتیجه‏اى میرسیدند. باید صد تا كنفرانس گذاشته بشود، نشست و برخاست بشود، تا ثابت كنیم كه بله، فلان تعداد اسیر هنوز باقى‏اند؛ آن هم قطره چكانى. صدام اینجورى بود دیگر؛ آدم بدقلق، بداخلاق، خبیث، موذى، هر وقت احساس قدرت كند، حتماً قدرت‏نمائى‏اى از خودش نشان بدهد؛ اینجور آدمى بود؛ صدام طبیعتش خیلى طبیعت پستِ دنى‏اى بود. آدمهاى پست و دنى هرجا احساس قدرت بكنند، آنچنان منتفخ میشوند كه با آنها اصلاً نمیشود هیچ مبادله كرد؛ هیچ. آن وقتى كه احساس ضعف میكنند، در مقابل یك قویترى قرار میگیرند، از مورچه خاكسارتر میشوند! دیدید دیگر؛ صدام به آمریكائى‏ها التماس میكرد. قبل از اینكه آمریكائى‏ها به عراق حمله كنند – این دفعه‏ى اخیر – التماس میكرد كه بیائید با ما بسازید، همه‏مان علیه جمهورى اسلامى متحد بشویم. منتها شانسش نیامد دیگر كه آمریكائى‏ها از او قبول كنند.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار دانشجویان نمونه‏ و نمایندگان تشكلهاى مختلف دانشجویى1385/07/25

ما پیشرفت داشته‏ایم و در این ریزش و رویشى كه نظام اسلامى دارد، مجموعاً رویش ما از ریزشمان بیشتر بوده است و پیش رفته‏ایم؛ علاوه بر اینكه در میدانهاى گوناگون دیگر – میدانهاى علمى و غیره كه شماها گفتید و میدانید و بیان شد – پیشرفتهاى زیادى داشته‏ایم. ولى همچنان كار در ابتداى خود قرار دارد؛ ما اولِ راهیم؛ ما ابتداى راهیم. اولاً باید نظام را از لحاظ مبانى معرفتى‏اش كامل كنیم. ثانیاً بناى نظام را باید بر اساس آن مبانى معرفتى كامل كنیم؛ یعنى نظام اسلامى، دولت اسلامى و كشور اسلامى، هر كدام مترتب بر همدیگر است؛ اینها همه یكسان و یك چیز نیستند. تا كشور، اسلامى بشود، ما خیلى كار داریم. تا مكارم اخلاق اسلامى و دانشگاه اسلامىهمین توقعاتى كه شما دارید و آرزوهاى بلندى كه به حق در نسل جوان ما هستتحقق پیدا كند، راه طولانى‏اى داریم. اینكه میگویم اول كار هستیم، یكى از نشانه‏هایش این است. و از طرف دیگر، این فكر، فكرى نیست كه در چهارچوب حصار جغرافیایى یك كشور بگنجد و بتواند بماند؛ این، به طور طبیعى باید انتشار پیدا بكند و عقبه‏ى عاطفى و فكرى ملتها را براى خودش كسب كند. البته از اول انقلاب، موارد متعددى از این را ما دیده‏ایم و پیش آمده است؛ امروز هم همین است؛ منتها احتیاج دارد كه این عقبه، هر چه بیشتر استمرار داشته باشد.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار شوراى‏عالى انقلاب فرهنگى‏‏1384/10/13

من معتقدم عمق و ریشه‏هاى انقلاب، به عمقِ باورهاى دینى مردم این سرزمین است؛ چیزى نیست كه با این هیجانات و حركت‏هاى سطحى و گوناگون بشود آن را بركَند. ما شاهد رشد و رویش یك طبقه‏ى جوانِ علاقه‏مند، مؤمن، جستجوگر در زمینه‏ى انقلاب، و پیدایش زبدگانى در این زمینه هستیم؛ این قابل انكار نیست؛ هم در دانشگاه‏هامان، هم در حوزه‏ى علمیه‏مان، هم در سطح جامعه‏مان، لیكن عوارض سطحى اگر علاج نشوند، بتدریج به عمق كشیده مى‏شوند. اگر بیمارى و آفت را كه در پوسته‏ى دندان هست علاج نكنیم، بتدریج به قلع خود آن دندان منتهى خواهد شد؛ در این هم هیچ تردیدى نباید كرد.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران1384/05/28

پدیده‌ى اعتكاف یكى از رویش‌هاى انقلابى است؛ ما اول انقلاب این چیزها را نداشتیم. اعتكاف همیشه بود. زمان جوانى ما وقتى ایام ماه رجب فرا مى‌رسید، در مسجد امام قم – آن هم فقط قم؛ در مشهد من اصلا اعتكاف ندیده بودم! – شاید پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتكاف مى‌كردند. این پدیده‌ى عمومى؛ این‌كه ده‌ها هزار نفر در مراسم اعتكاف شركت كنند، آن هم اغلب همه جوان، جزو رویش‌هاى انقلاب است. من یك وقت عرض كردم كه انقلاب ما ریزش دارد، اما رویش هم دارد؛ رویش‌ها بر ریزش‌ها غلبه دارند. پس خوشا به حالتان معتكفین عزیز! توصیه‌ى من این است كه در این سه روزى كه شما در مسجد هستید، تمرین مراقبت از خود بكنید؛ حرف كه مى‌زنید، غذا كه مى‌خورید، معاشرت كه مى‌كنید، كتاب كه مى‌خوانید، فكر كه مى‌كنید، نقشه كه براى آینده مى‌كشید، در همه‌ى این چیزها مراقب باشید رضاى الهى و خواست الهى را بر هواى نفستان مقدم بدارید؛ تسلیم هواى نفس نشوید. تمرین این چیزها در این سه روز مى‌تواند درسى باشد براى خود آن عزیزان و براى ماها كه این‌جا نشسته‌ایم و با غبطه نگاه مى‌كنیم به حال جوانان عزیزمان كه در حال اعتكاف هستند. با عمل خودتان به ما هم یاد بدهید.


بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه و خانواده‏هاى شهداى فاجعه هفتم تیر1384/04/07

انقلاب زنده است، این اصول زنده است؛ هیچ مانعى ندارد كه برگ و بار عوض بشود. خزانهایى در راه است؛ این یك حركت طبیعى است براى موجودات زنده‌ى عالم. همیشه ریزش و رویش وجود دارد؛ مهم این است كه در كنار ریزش، رویش هم وجود داشته باشد؛ و امروز این‌جور است. بحمدالله انقلاب على‌رغم همه‌ى تبلیغات، همه‌ى تخریبها، همه‌ى ضربه‌ها، همه‌ى تهاجمهاى از اطراف و اكنافتهاجم سیاسى، فشار اقتصادى، تهاجم فرهنگى – پیشرفت كرده؛ این انقلاب زنده، بانشاط و مشغول پیشرفت است؛ منتها خیلى از افراد ظاهربین نمى‌فهمند و حقیقت را درك نمى‌كنند؛ مگر این‌كه حقیقت خودش را با واقعیت سنگین به آنها تحمیل كند؛ و همین‌جور هم هست. امروز هم شما نگاه مى‌كنید و مى‌بینید كه على‌رغم این‌كه مخالفان ملت ایران، دشمنان و توطئه‌گران ملت ایران، عظمت این ملت و عظمت این حضور سى میلیونى و عظمت این انتخابات را دیدند و در دل خودشان تحقیر شدند، هنوز در زبان حاضر نیستند اعتراف كنند؛ اما واقعیت قضیه این است كه این ملت با حركت خود، با حضور خود، با نشاط خود، بر روى همه‌ى توطئه‌ها خط بطلان كشید، بعد از این هم همین‌جور خواهد بود؛ منتها شرطش ادامه‌ى تقواست، كه تقوا موجب رحمت الهى است. به خودمان مغرور نشویم. مغرور شدن ملتها و مسؤولان ملتها همیشه مایه‌ى سرنگون شدن و سقوط آنها شده است. هیچ‌كس نگوید «من» كردم. خداى متعال در قرآن با لحن استهزاءآمیز نافذ خود مى‌گوید كه قارون گفت: «قال انما اوتیته على علم عندى»؛ من خودم بودم كه با توانایى خودم توانستم به این نقطه برسم! خداى متعال او را در اعماق زمین سرنگون كرد. ما باید تلاش كنیم؛ ما باید مجاهدت كنیم. هیچ ملتى بدون مجاهدت، بدون تلاش، بدون ابتكار، بدون نوآورى، بدون فتح مراحل گوناگون پیشرفت، به جایى نمى‌رسد؛ اما بركت از خداست، توفیق از خداست و تقوا زاد راه است؛ لذا توصیه‌ى همه‌ى پیغمبران تقوا بوده است.

‏‏بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید دانشگاه‏ها1383/09/26

نباید تصور كرد كه مجموعه‌ى انسانى یك ملت، یك حركت بسیط مى‌تواند داشته باشد. حركتها، جمع‌بندى شده‌ى مجموعه‌ى احساسات، انگیزه‌ها و تحركها در كل جامعه است. ما بحمدالله در بخشهاى بسیار زیادى داریم پیشرفت مى‌كنیم. این‌طور تصور نشود كه ما از واقعیات جامعه بى‌خبر مى‌مانیم؛ نه، من بحمدالله با بدنه‌ى مردم مرتبطم. شما آقایان و خانمهایى كه این‌جا تشریف دارید، بخشى از مجموعه‌ى نخبگان كشور هستید. بنده با غیرنخبه‌ها، با مردم عادى، با روحانیون، با ائمه‌ى جماعات و با خانواده‌هاى گوناگون ارتباط دارم؛ گاهى هم به خانه‌هاى مردم مى‌روم و روى فرش و زیر سقفشان مى‌نشینم؛ بنابراین واقعیتها را مى‌بینم؛ این‌طور نیست كه ندانم و نبینم. این تصور و توقع هم منطقى نیست كه ما فكر كنیم باید یكسره بدون ریزش و بدون وجود نمودها و نمونه‌هایى كه نمى‌پسندیم، جلو برویم؛ نه، بالاخره ریزشها و رویشهایى هست؛ سقوطها و عروجهایى هست؛ مجموعه‌ى انسانى جمع‌بندى شده را باید محاسبه كرد. مشكلاتى هم كه دوستان بیان كردند، من آنها را محتمل مى‌دانم و قبول مى‌كنم. خیلى از این مشكلات و این گره‌ها وجود دارد، اما در كنارش امور مثبت و موجبات – چیزهایى كه مایه‌ى امید و سرور مى‌شود – وجود دارد. تلاشى كه باید بكنیم، این است كه مشكلات را برطرف كنیم. در مجموع، آنچه به‌نظرم مى‌رسد، این است كه ما در زمینه‌ى تربیت نخبگان – كه یك بخش عمده‌ى آن در عرصه‌ى آموزش دانشگاهى است – هم در بخش آموزش و هم در بخش پژوهش، نیاز به تمركز بیشترى از سوى مسؤولان داریم. مسؤولان كشور در این زمینه باید با یك نگاه واقع‌بین و با یك محاسبه‌ى صحیح و – براى كوتاه‌مدتغیرمادى به مسأله نگاه كنند. اگرچه در بلندمدت یقینا ثروت و پیشرفت و رشد مادى كشور هم در گرو همین‌هاست، منتها در مسائل دانشگاه، در كوتاه‌مدت باید محاسبات را بر مبناى مسائل مالى و اقتصادى و مادى قرار نداد. نه این‌كه الان این نگاه وجود ندارد؛ من مى‌بینم هم در سازمان مدیریت و برنامه‌ریزى و هم در مجموعه‌ى دولت این نگاه وجود دارد و مسؤولانى كه در رأس این كارها هستند، خودشان غالبا دانشگاهى و اهل تحصیلات عالیه هستند؛ كسانى هستند كه قدر تحصیلات و تحقیق را مى‌شناسند؛ ولى باید برنامه‌ریزى شود؛ مدیریت لازم است. همین مسأله‌ى هجرت نخبگان یا فرار مغزها – كه آقایان به بیانهاى خوبى اشاره كردند – هرچند بخشى از آن بلاشك به امكانات و امثال آن مرتبط است، بخشى هم به مسائل معنوى ربط دارد؛ اما بخشى هم مربوط به مدیریتهاست. ما، هم در وزارت علوم و بخشهاى مختلف تحقیقاتى، و هم در مدیریت دانشگاه‌ها نیاز به این داریم كه انسانهایى كه این مسؤولیتها را بر عهده دارند، با نگاه مدیریتى كارآمد و پخته و سنجیده با این مسأله برخورد كنند. یقینا پیشرفت كاروان علم و تحقیق در كشور احتیاج دارد به مدیریت؛ به تعبیر برخى از دوستان، به نظارت، اشراف، برنامه‌ریزى، جهتدهى و هدف معین كردن نیاز دارد؛ بدانیم براى كار تحقیقاتى راهبرد ما چیست؛ چه كنیم كه این تحقیقات و این آموزش براى كشور مفید باشد و به‌كار كشور بیاید، كه دوستان هم در این زمینه مطالب خوبى بیان كردند.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى1383/06/31

ما از لحاظ علمى و سازندگى پیشرفت كردیم و آنچه در این كشور در بخشهاى مختلف انجام شده، حقیقتاً مى‏تواند الگو باشد. كار زیادى در همه‏ى بخشها در زمینه‏ى ترویج دین، در زمینه‏ى رشد، گسترش و ترویج علم، در زمینه‏ى شكوفایى استعدادها، در زمینه‏ى زیرساختهاى عظیمى كه براى اداره‏ى كشور و براى رفاه عمومى لازم بوده، و در زمینه‏هاى گوناگون، انجام شده است. در همین زمینه‏هاى فرهنگى و اخلاقى و در قبال ریزشهاى آن، كه آقایان دغدغه‏اش را دارند و بحق هم است، شما رویشهاى عجیبى را هم مشاهده مى‏كنید. امروز نسل جوان محقق و عالم و فاضل و اهل تلاش علمى كه به‏طور گسترش‏یافته‏یى در كشور وجود دارد؛ هم در دانشگاه‏ها، هم در حوزه‏ها، به‏وجود آمده‏اند؛ اینها حقایق و واقعیات است. این نشان‏دهنده‏ى این است كه این موجود، قابل دوام، باثبات، قابل گسترش و قابل ریشه‏یافتن بود؛ دنیا این را مى‏بیند.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار هیأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى1383/04/01

انقلابى بمانید؛ توصیه‏ى مؤكد من این است. حركت انقلابى بر خلاف القائات افراد خبیث و یك عده از قلم‏به‏مزدهاى داخلى كه آن را ترویج مى‏كنند و این‏طور القاء مى‏كنند كه انقلاب یعنى آشفتگى؛ سردرگمى؛ هیچى به هیچى نبودن و سنگ روى سنگ بند نشدن، نیست، بلكه انضباط انقلابى، برترین و قویترین انضباطهاست. بى‏نظمى‏یى كه اول انقلاب دیده مى‏شود، به‏خاطر این است كه بناى غلط و كج و پوسیده‏یى وجود دارد، كه باید آن را به‏هم ریخت و بناى نویى گذاشت. آن به‏هم ریختگى متعلق به اول انقلاب است؛ انقلاب كه آن به‏هم ریختگى نیست؛ انقلاب یك امر مستمر است؛ انقلاب یعنى سازندگى؛ یعنى رویش و بالندگى. رویش و بالندگى بدون انضباط، بدون قانون و بدون نظم مگر ممكن است؟! بهترینِ كارها را كسانى كرده‏اند كه با روحیه‏ى انقلابى كرده‏اند؛ هم در جنگ، هم در سازندگى و هم در علم و مسائل فرهنگى. بنابراین، انقلابى بمانید. روحیه‏ى انقلابى یعنى اسیر حدود تحمیلى نشدن؛ قانع به گیرندگى قطره‏چكانى نشدن؛ با امید دنبال هدف حركت كردن، و با انگیزه، با نشاط، با اصرار و پیگیرى آن را به‏دست آوردن. این، انقلاب و حركت انقلابى است.


متن كامل خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران به امامت حضرت آیةاللَّه خامنه‏اى1378/09/26
آن اندیشه‌اى كه یك ملت، مثل یك اقیانوس، براساس آن توفانى مى‌شود؛ قریب بیست سال براى آن مبارزه مى‌كند تا به پیروزى مى‌رسد؛ بعد براساس آن بیست سال مقاومت مى‌كند، صدها هزار جوان خود را در این راه قربانى مى‌كند؛ این فكر و اندیشه‌اى كه براى یك ملت این‌قدر عمیق است، آیا چیزى است كه شما بتوانید به این آسانى آن را از این ملت بگیرید؟! این‌قدر كارشناسان اطّلاعاتى شما ابله و سطحى‌نگر و ساده‌لوحند؟! شما ندیدید آن روزى كه بر همه چیزِ این ملت مسلّط بودید – دانشگاه دست شما بود؛ حكومت دست شما بود؛ شاه در مشت شما بود؛ دولت و نخست‌وزیر و وزرا بر كشیده‌ى خود شما بودند؛ در این مملكت هرچه مى‌خواستید، در روزنامه‌ها نوشته مى‌شد؛ هر سیاستى كه مى‌خواستید، اتّخاذ مى‌شد؛ یك روحانى جرأت نداشت در گوشه‌ى فلان مسجد علیه امریكا یك كلمه حرف بزند؛ اگر حرف مى‌زد، او را به زندان مى‌بردند؛ البته روحانیون جرأت مى‌كردند، مى‌گفتند و دنبالش را هم مى‌كشیدند؛ اما اختناق تا این حدّ بود – آن روز، همین روحانیت، همین دین، همین ملت مسلمان، همین جوانان مؤمن، توانستند آن بلاى تاریخى را بر سر شما امریكاییها درآورند و این كشور با این عظمت را از چنگ شما بیرون بشكند! امروز كه قدرت، متعلّق به این اسلام است، متعلّق به این جوانان است – همه چیز در دست اسلام استشما خیال مى‌كنید خواهید توانست این ایمان و این دین را از مردم بگیرید؟! زهى خیال باطل! زهى اشتباه در فهم و در برداشت! همیشه خوشبختانه دشمنان ما چوب اشتباهات خودشان را خورده‌اند؛ این بار هم چوب اشتباهات خودشان را مى‌خورند؛ منتها من و شما باید حواسمان جمع باشد و غفلت نكنیم. فقط تنها توصیه‌اى كه من دارم، عدم غفلت است. از توطئه‌ى دشمنان، جوانان غفلت نكنند؛ روحانیون غفلت نكنند؛ بزرگان غفلت نكنند؛ كوچكان غفلت نكنند؛ قشرهاى مختلف غفلت نكنند. غفلت كه نباشد، خداى متعال هدایت خواهد كرد و راه را روشن خواهد نمود؛ و راه، روشن است.

حالا واقعیت چیست؟ عرض كردم، غصّه‌هایى هم هست. من اصلاً نمى‌خواهم غصّه‌ها و غمها را مطرح كنم. بحمداللَّه غمگسار داریم. خداى متعال و اولیاى او، بهترین غمگسارند. در همه‌ى مراحل زندگى این‌طور بوده است؛ امروز هم همان‌طور است. اما اگر من فقط بخواهم یك اشاره كنم، غم بزرگ این است كههمان‌طور كه قبلاً اشاره كردم – بعضى عناصرى كه هیچ سودى در سلطه‌ى امریكا بر این كشور ندارند، از روى غفلت و اشتباه و ضعفها و عقده‌ها، براى سلطه‌ى امریكا بر این كشور تلاش مى‌كنند! البته اشخاص مختلفند؛ بعضیها عقده‌اى دارند؛ بعضیها كینه‌اى دارند؛ بعضیها گله‌اى از كسى دارند؛ براى خاطر دستمالى، قیصریه را آتش مى‌زنند؛ به‌خاطر یك دشمنى و یك كینه‌ى شخصى و یك محرومیت از فلان مسؤولیت كه مایل بوده به او بدهند و مثلاً نشده و به‌خاطر یك اشتباه در فهم، مى‌بینید كه حرفى مى‌زنند، اقدامى مى‌كنند، موضعى مى‌گیرند و كارى مى‌كنند كه به ضرر تمام مى‌شود و در خدمت دشمن قرار مى‌گیرند! بدانید؛ این رادیوهاى بیگانه، با میلیونها دلار صرف و خرج راه مى‌افتد. اینها هدف دارند از این‌كه این تبلیغات را مى‌كنند؛ مى‌خواهند افكار عمومى كشورهاى مخاطب خودشان را تحت تأثیر قرار دهند. بیخودى كه نمى‌آیند از شخصى، از حرفى، از جریانى، این‌طور دفاع كنند! هر آدم عاقلى تا دید دشمن برایش كف مى‌زند، باید به فكر فرو برود و بگوید من چه غلطى كردم؛ من چه كار كردم كه دشمن براى من كف مى‌زند؟! باید به خود بیاید. این مایه‌ى غصّه است كه بعضى از كف زدن دشمن خوششان مى‌آید! اگر گلزنِ مهاجم ما در میدان فوتبال، اشتباهاً به دروازه‌ى خودش گل بزند، چه كسى در آن میدان كف خواهد زد؟ طرفداران تیم مقابل و مخالف. حالا شما وقتى كه مى‌بینى دشمن برایت كف مى‌زند، باید بفهمى كه به دروازه‌ى خودى گل زده‌اى! ببین چرا زدى؟ ببین چرا كردى؟ ببین چه اشتباهى كرده‌اى؟ ببین مشكلت كجاست؟ بگرد مشكل خودت را پیدا كن و توبه كن. من در این ماه رمضان، از همه‌ى كسانى‌كه این خطاى بزرگ را در مقابل ملت ایران كردند، مى‌خواهم كه در مقابل خدا و در مقابل اسلام توبه كنند. مبادا خیال شود كه این خطا در مقابل شخص این بنده‌ى حقیر است؛ نه. بنده كه كسى نیستم؛ بنده هیچ اهمیتى ندارم؛ این را بدانند. هیچ ادّعایى هم ندارم؛ هیچ دلبستگى‌اى هم به مسؤولیت و اقتدار ندارم. البته مایه‌ى افتخار است براى هر كسى كه بتواند به این مردم خدمت كند؛ اما دلبستگى نیست؛ آنهایى كه باید بدانند، مى‌دانند. دل انسان غمگین مى‌شود و مى‌شكند به‌خاطر این‌كه چرا كسانى كه نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمّه‌ى معصومین زدند، حالا طورى مشى كنند كه اسرائیل و امریكا و سیا و هركسى كه در هر گوشه‌ى دنیا با اسلام دشمن است، برایشان كف بزنند! این، انسان را غصّه‌دار مى‌كند. ولى به شما عرض كنم، بشارتهاى الهى این‌قدر زیاد است كه هر غمى را از دل پاك مى‌كند. بشارتهاى الهى خیلى زیاد است. نباید خیال كرد كه اگر چهار نفر آدمى كه سابقه‌ى انقلابى دارند، از كاروان انقلاب كنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا، همه‌ى انقلابها، همه‌ى فكرها، همه‌ى جریانهاى گوناگون اجتماعى، هم ریزش دارند، هم رویش دارند؛ ریزش در كنار رویش.

شما به صدر اسلام نگاه كنید، ببینید آن كسانى‌كه در دوران غربت اسلام و غربت على، از امیرالمؤمنین دفاع كردند، چه كسانى بودند؟ اینها سابقه‌داران اسلام نبودند. سابقه‌داران اسلام، جناب طلحه و جناب زبیر و جناب سعدبن‌ابى وقّاص و امثال اینها بودند. بعضى از اینها على را تنها گذاشتند؛ بعضى از اینها در مقابل على ایستادند. اینها ریزشها بودند. اما رویش كدام است؟ رویش، عبداللَّه‌بن‌عبّاس است؛ محمّدبن‌ابى‌بكر است؛ مالك اشتر است؛ میثم تمّار است. اینها رویشهاى جدیدند. اینها كه در زمان پیامبر نبودند؛ اینها در همان دوران غربت اسلام روییدند؛ اینها نهالهاى تازه‌اند. شما ببینید یك مالك اشتر در همه‌ى تاریخ اسلام چقدر مؤثّر است. بله؛ ممكن است كسانى ریزش پیدا كنند كه البته مایه‌ى تأسّف است. وقتى به امیرالمؤمنین شمشیر زبیر را دادند، گریه كرد. همان‌طور كه گفتم، غصّه دارد. غصّه دارد كسانى ریزش پیدا كنند كه یك روز پاى سفره‌ى انقلاب، پاى سفره‌ى امام زمان، پاى سفره‌ى اسلام و قرآن نشستند و نان و نمك اسلام را خوردند؛ اما در كنار آن ریزشها، مالك اشترها هستند؛ عبداللَّه‌بن‌عباسها هستند. امیرالمؤمنین هرجا در میدانهاى جنگ احتیاج به زبان داشت، عبداللَّه‌بن‌عباس مى‌رفت و امیرالمؤمنین را یارى مى‌كرد. هرجا احتیاج به شمشیر داشت، مالك اشتر بود. مثل مالك اشتر، مثل عبداللَّه‌بن‌عباس، مثل محمّدبن‌ابى‌بكر – مثل این رجال – نه یكى، نه ده نفر، نه هزار نفر كه هزاران نفر بودند. این‌طور نیست كه شما خیال كنید حالا چهار نفر آدمى كه از راه برگشتند و نیرویشان تمام شد، معنایش این است كه نیروى این گردونه‌ى عظیم تمام شده است. نه آقا؛ بعضیها در بین راه قوّه‌شان تمام مى‌شود. بله؛ ضعیفترها وسط راه آذوقه‌شان تمام مى‌شود. یك نفر از مشهد حركت كرده بود كه با كاروانى به كربلا برود. به خواجه اباصلت كه رسیدند – كسانى كه به مشهد رفته‌اند، مى‌دانند كه خواجه اباصلت كجاست – گفت ما كه خرجیمان تمام شد! بعضیها خرجیشان در خواجه اباصلت تمام مى‌شود؛ بعضیها خرجیشان بین راه تمام مى‌شود؛ بعضیها دو سه كیلومتر مى‌آیند، بعد خرجیشان تمام مى‌شود! این همان ارتجاع و برگشتن است. این افتخار نیست؛ این ننگ است؛ این بریدن است؛ این از راه ماندن است؛ اما: «المتر كیف ضرب اللَّه مثلاً كلمة طیبة كشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء»؛ ریشه مستحكم است و شاخه‌ها روزبه‌روز همین‌طور زیادتر مى‌شود: «تؤتى اكلها كلّ حین باذن ربّها»؛ رویش جدید هست. جا دارد كه درباره‌ى این ریزشها و رویشها، از دیدگاه جامعه‌شناختى و روان‌شناختى و تاریخى، كار و بحث كنند.


جستجو