دين سازي از شيخيه تا بهائيت

از صدر اسلام تاكنون مذهب غالب مردم ايران تشيع بوده و مراجع تقليد رهبران حقيقي اين مردم بوده و هستند، اقتدار رهبران شيعي با اتكا به پشتوانه عظيم فقه آل محمد (ص)

كه در تمامي ابعاد و زواياي ديني، سياسي، اجتماعي، اقتصادي، نظامي و حتي خانوادگي مردم نفوذ دارد در بسياري از ادوار برتر از قدرت حاكمان سياسي بوده لذا قدرتهاي استعمارگر و جريان سلطه جهاني پيوسته در صدد شكستن اين قدرت از راه ايجاد تفرقه در مكتب تشيع برآمده اند كه نقش استعمار انگليس در اين زمينه براي اهل بصيرت و دانايي، در جامعه ما كاملاً روشن و مبرهن است، استعمارگري كه توانست با بهره گيري از خود باختگي سلسله قاجار به مكتب سازي در ايران دست بزندكه مي توان به مكاتب شيخيه، ازليه، بابيه و بهائيه و بسياري از مكاتب به اصطلاح اهل تصوّف اشاره كرد و اسنادي در سرسپردگي سران آنها به اجابت و حتي تن دادن به زشت ترين اعمال مانند جاسوسي اشاره كرد .

 

شيخيه كه پيروان خاص مكتب شيخ احمد احسائي 1242 – 1157 هجري قمري و شاگرد او سيد كاظم رشتي متوفي سال 1259 ه  ق به شمار مي رفتند و امروز هم مستقل از بهائيت به حيات خود عمدتاً در كرمان و بصره ادامه مي دهند، كمك بزرگي به بهائيت كرده در ايجاد و تحكيم پايه ها و مباني فكري بهائيت گامهاي بلندي برداشته اند كه در اين نوشتار به گوشه هايي از عقايد و افكار و تاريخ گذشته اين دو گروه مي پردازيم .

در دوران آقا محمد خان (1193 – 1211) و فتحعلي شاه قاجار (1250 – 1212) گروهي از اخباري ها كه به نام شيخيه معروف بودند در مقابل جريان اصولي فقيهان و دانشمندان شيعه به ابداع « ركن رابع » پرداختند و ادعاي ارتباط مستقيم با امام معصوم (ع) را شعار خود قرار دادند  اصول دين را به چهار اصل يعني (توحيد، نبوت، امامت و ركن رابع ) منحصر داشتند، مرادشان از ركن رابع به رسميت شناختن فردي است كه به صورت قهري واسطه بين امام معصوم و مردم قرار مي گيرد، آنان با ادعاي اينكه هر كس نبوت را پذيرفت، قرآن را هم مي پذيرد و در قرآن موضوع عدل و معاد آمده است، اصول معاد و عدل را از اصول دين ندانسته و به انكار معاد جسماني كه در آيات قرآني و احاديث به آن تصريح شده و با ادله عقلي و نقلي به اثبات رسيده، معتقد بوده و   مي باشند . شيخيه با انكار معاد جسماني قائل به انحلال جسم مادي شده و معتقدند جسم لطيفي از انسان باقي مي ماند كه اصطلاحاً به آن « هور قليايي » يا « قالب مثالي » مي گويند كه اين اصطلاح از ابداعات شيخ احمد احسائي به شمار مي رود .

اصطلاح «ركن رابع» از ابداعات محمد كريم خان كرماني (م 1288 ه ش) است كه شيح احمد احسائي نيز معادل آن را اعتقاد دارد و بر اين باور است كه در ميان امام غائب و مردم بايد رجال الهي باشند كه واسطه فيض و رابط بين خلق و حجت خدا هستند و تفاوت اينان با نواب اربعه در اين است كه نواب اربعه از سوي امام به مردم معرفي مي شوند، اما اينان نائبان قهري و به سبب بزرگي مرتبت خود حائز چنين مقامي شده اند، بعضي گمان مي كنند كه اين برداشت شيخ احمد احسائي بيان جايگاه، نواب عام امام زمان (عج) در دوران غيبت كبري است، كه بطلان اين گمان با اندك تأملي آشكار مي شود .

شيخ احمد احسائي با برداشت ذوقي و غلطي كه از آيه شريفه « وَجَعَلنا بَيْنَهُم و بَيْنَ القُري الَّتي بارِكنا فيها قُرًي ظاهرةً » (1) پا را از ركن رابع فراتر گذاشته و اين مسأله را به مخاطب خود القاء مي كند كه به علوم ائمه (ع) و مذاق ايشان دست يافته و خود را داراي صفات و « قريه ظاهريه » معرفي مي كند . (2)

از ديگر معتقدات شيخيه اين است كه امام غائب يا امام دوازدهم در جسم « هور قليايي» يا « قالب مثالي » است و زندگي مجرد و روحاني (تجرد به معناي جسم مادي نداشتن) دارد يعني داراي يك نوع زندگي برزخي است و بدين ترتيب در هنگام ظهور ممكن است در قالب خود نباشد كه اين ادعا نيز با ادعاي اخباري گري اين فرقه در تضاد است، چون در اخبار و روايات تمام ويژگيهاي آن امام هُمام بيان شده و اين ادعا جز اهانت به ذات مقدسش چيز ديگري را در پي ندارد، علاوه بر اين، اين طايفه منكر معراج جسماني رسول خدا (ص) بوده و آن را فقط روحاني مي دانند، با پيدايش گروه شيخيه و ظهور انحراف از انديشه اسلامي و فرهنگ ناب شيعي در ميان مردم افراد ديگري همچون سيد علي محمد باب شيرازي (1266 – 1236) وارد اين عرصه شد.

و انحرافات به وجود آمده را افزايش داد، او نيز از شاگردان سيد كاظم رشتي به شمار مي رود و بنيانگذار فرقه ضاله بابيه مي باشد.

بابيان، منكر شاگردي سيد علي محمد باب شيرازي از سيد كاظم رشتي و شيخ احمد احسائي هستند، آنها با اين انكار مي خواهند سيد علي محمد باب را « اُمي » قلمداد كنند او بر خلاف استاد خود شيخ احمد احسائي كه جانشيني را براي خود معرفي نكرده بود، ادعاي « ركن چهارم » يا « قريه ظاهريه » كرد و سپس خود را « باب امام زمان (عج) » خواند و بعد از آنكه جمعي از پيروان او دين اسلام را منسوخ اعلام و نغمه ايجاد دين تازه، سر دادند، ادعاي مهدويت كرد و سپس به دين سازي روي آورد ؛ او شش مرتبه ادعاي خود «ركن رابع» را تغيير داد ابتدا خود را «سيد ذكر» و سپس از آن «بابيت» و خود را نائب خاص امام غائب خواند، او تا مدتي خود را «باب» و واسطه ميان مردم و امام زمان مي خواند ؛ پس از آن ادعاي «مهدويت» و در مرحله بعد ادعاي «نبوت» و در مرتبه پنجم ادعاي «ربوبيّت» و نهايتاً ادعاي «الوهيّت» نمود .(3)

او با تدوين كتاب «بيان» علاوه بر انكار اصول دين مبين اسلام، مردم را به فروعاتي دعوت كرد كه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم :

1-   محو تمامي كتب ديني، علمي، ادبي و اخلاقي به غير از كتاب «بيان»

2- انهدام ابنيه و بقاع روي زمين اعم از كعبه، قبور انبياء و ائمه، مساجد، كنيسه ها و كليساها و هر بنايي كه به اسم ديانت بنا شده است .

3- براي به جا آوردن حج، حجاج بابي به شيراز رفته و در خانه او طواف كنند و خانه او را به گونه اي بنا كنند كه از بيرون 95 درب داشته باشد (اين بيت الحرام ساختگي تا قبل از انقلاب اسلامي برپا بوده و با پيروزي انقلاب اسلامي تخريب گرديد و در مكان آن مسجدي به نام «بيت المهدي» بنا شد، البته هنوز هم اين مكان مورد توجه «بابيان» مي باشد) .

4- به جاي صيغه نكاح، عروس و داماد بايد اين جمله را بخوانند « انني انا الله رب السموات و رب الارض رب كل شئ ورب ما يري و مالا يري رب العالمين » همانا من خدا هستم پروردگار آسمانها و پروردگار زمين و پروردگار هر چيزي و پروردگار آنچه ديده مي شود و آنچه ديده نمي شود من پروردگار جهانيانم !!!

5-   مَني به خاطر تشرف به باب پاك است و … (4)

آثار متعددي به سيد علي باب در تغيير عقايد منسوب شده است كه از جمله آنها كتاب بيان است كه در زمان او ناتمام ماند و تكميل آن را به «من يظهره الله» سپرد و در آخر به شيخ ميرزا يحيي صبح ازل حوالت داد كه ازليان اين فرد را همان «من يظهره الله» مي دانند. ادعاهاي مكرر سيد علي محمد باب سبب شورشهايي در كشور گرديد كه در پي آن به دست مأمورين حكومتي دستگير و به فتواي علماء و فرمان شاه در تبريز به دار مجازات آويخته شد با مرگ او و روي كار آمدن ميرزا يحيي صبح ازل دين سازي ديگري در ايران شكل گرفت .

ازليان همان مرام بابيان را دارند و فقط نقطه تمايزشان در اين است كه «ميرزا يحيي نوري» (1330-1246) ه  ق ملقب به صبح ازل را جانشين باب مي دانند، آثار صبح ازل عمدتاً توضيح و تفسير آثار باب مانند «بيان» ، «الروح» و «العدليه في الفرائض الاسلاميه» مي باشد .

ميرزا يحيي نوري برادر ميرزا حسينعلي نوري مازندراني است كه ملقب به بهاء الله و مؤسس فرقه بهائيت مي باشد، ابتدا دو برادر با هم بودند و اختلاف خود را براي پيروان ابراز نمي داشتند، حتي ميرزا حسينعلي بيش از ده سال از ميرزا يحيي «صبح ازل» پيروي كرد و او را مظهر امر           مي دانست، تا آنكه پس از بركناري امير كبير و روي كار آمدن ميرزا آقا خان نوري، ميرزا حسينعلي نوري كه به دستور اميركبير به عراق تبعيد شده بود به ايران بازگشت، بابيان در اين زمان اقدام به ترور ناصرالدين شاه كردند ولي نافرجام ماند، كه اين افراد چندي بعد دستگير، و بعضي اعدام و برخي به زندان افتادند .

ميرزا حسينعلي نوري، ملقب به «بهاء الله» با حمايت امپراطوري روسيه تزاري به عراق تبعيد شد، در اين زمان ميرزا يحيي ملقب به صبح ازل با لباس مبدل و نام مستعار راهي بغداد مي شود و به ميرزا حسينعلي مي پيوندد، پيروان اين دو در عراق گرد آمده و به اذيت و آزار مردم عراق بويژه شيعيان در شهرهاي كربلا و نجف پرداختند، تا جايي كه احدي از زوار جرأت عبور و مرور در نيمه شب را نداشت، به شهادت «شوقي افندي» در عراق شيوه «بابيان» اين بود كه شبها به دزديدن لباس و نقدينگي و كفش و كلاه زوار و سرقت شمعها و قرآنها و زيارتنامه ها و جامهاي آب سقاخانه ها مي پرداختند و در ايام عاشورا در كربلا جشن و شادكامي و رقص و پايكوبي به راه مي انداختند، اين گستاخيها خشم مسلمانان را برانگيخت و موجب سلب امنيت از بابيان شد تا آنكه در سال 1280 هجري قمري حكومت عثماني آنان را از عراق به استامبول تبعيد كرد پس از حدود چهار ماه بابيان از استامبول عازم «ادرنه» شدند و در اين محل اختلاف آنان آشكار شد و گروهي بر پيروزي از مرام به جاي مانده از ازل صبح اصرار ورزيدند و جمعي ديگر دعوت ميرزا حسينعلي نوري مازندراني را پذيرفتند كه به بهائي شهرت يافتند . البته در اين زمان سه فرقه ديگر نيز از بابيان منشعب شدند كه فرقه هاي «قدوسي» ، «قرة العيني» و «ديّاني» مي باشند .

در اين ميان جدايي «بهاء» از «ازل» بيش از همه به چشم مي خورد، درگيري هاي شديدي بين بابيان و پيروان حسينعلي نوري رخ مي دهد، دولت عثماني در اين جريان وارد شده و پيروان «صبح ازل» را به خاك قبرس و شهر «ماگوستيا» و بهائيان را به قلعه «عكّا» در فلسطين اشغالي تبعيد   مي نمايد در اينجا شروع فعاليت فرقه اي به نام «بهائيت» را شاهد هستيم .

بهاء الله همچون سيد علي محمد باب با كمي تغيير و تحول و به تعبيرخودشان تكامل در ايجاد انحراف در دين مبين اسلام، اسلام را منسوخ اعلام و دين جديدي را معرفي كرد، ميرزا حسينعلي مازندراني در سال 1390 هجري قمري در سن 76 سالگي، سرانجام مرگ دامانش را گرفت و به سوي عذاب ابدي رهسپار شد (36 سال قبل) او داراي آثار متعددي است . البته او برخي از احكام با بيان مانند حكم سوزانيدن كتب و تخريب بقاع متبركه را لغو كرد و پيروان خود را دستور داد از علوم ديگران بهره ببرند، برخي از ادعاهاي حسينعلي نوري مازندراني «بهاء الله» عبارتند از : منم «من يظهره الله» من ذات خداوندي هستم و خداوند در من حلول نموده (5)

خود را خداي زنداني شده در «عكّا» مي داند، خود را فعال مايشاء مي داند (6)

او نوشته هاي خود را برترين نوشته دانسته، (7) از ادعاهاي واهي ديگراو اين است كه مس پس از هفتاد سال طلا مي شود، او مي نويسد : « در ماه نحاسي ملاحظه فرمائيد كه اگر در معدن خود از غلبه يبوست محفوظ بماند در مدت هفتاد سنه به مقام ذهبي مي رسد» . (8)

برخي از احكام بهائيان عبارتند از :

سن بلوغ زن و مرد 15 سال است، زن مي تواند در صورت بچه نداشتن با مرد ديگري همبستر گردد از او بچه دار شود، مني پاك است، معاملات ربوي آزاد است، حجاب براي زنان ملغي شده، ازدواج با محارم جايز و فقط با زن پدر منع شده است، قبله بهائيان در عكّا واقع در فلسطين اشغالي جايگاه دفن بهاء الله است .

پس از مرگ ميرزا حسينعلي بهاء ، فرزند او عباس افندي معروف به «غضن اعظم» به رهبري اين فرقه با توجه به وصايت پدرش برگزيده شد ، عباس افندي در سال 1340 ه ق در حيفا مرد و چون فرزند پسري نداشت قبل از مرگ خويش نقشه اي را به عنوان بيت العدل طرح نمود كه درآن يك جمع 9 نفري به وضع احكام جديد بپردازند اين گروههاي ضاله از ابتدا بر اساس اسناد و مدارك موجود دست پروردگان انگليس بوده و امروز نيز آلت فعل آمريكا به شمار مي روند .

از ديدگاه امام خميني (ره) نيز اين فرقه بهائي در گذشته به عنوان مزدور و جاسوس انگليس بوده و اكنون نيز عامل قدرتهاي استكباري به ويژه آمريكا مي باشند و با صهيونيزم، همسو، متحد و داراي هدف مشترك و به عبارت ديگر بهائيان عامل صهيونيزم مي باشند .(9)

در اينجا به گوشه اي از فتاواي مراجع معظم تقليد راجع به اين فرقه ضاله اشاره مي كنيم، حضرت امام خميني (ره) در پاسخ به سؤالي در خصوص مسلماني كه به اين فرقه گرايش پيدا كند مي فرمايند : مرتد فطري گرچه توبه اش قبول مي شود ولي احكامي كه بر ارتداد وي مترتب شده از قبيل باطل شدن ازدواج و انتقال اموال وي به ورثه و كيفر ارتداد با توبه ساقط نمي شود (10)

مقام معظم رهبري حضرت آيت ا… العظمي خامنه اي نيز در پاسخ به سؤالي در خصوص معاشرت و همنشيني با افراد اين فرقه ضاله مي فرمايند : همه پيروان فرقه گمراه بهائيت محكوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چيزي مراعات مسائل طهارت در رابطه آنها نسبت به اموري كه مشروط به طهارت است واجب است (11) و در سؤال بعد مي فرمايند : همه مؤمنين بايد با حيله ها و مفاسد فرقه گمراه بهائيت مقابله نموده و از انحراف و پيوستن ديگران به آن جلوگيري كنند، از هر گونه معاشرت با اين فرقه ضاله اجتناب نمائيد، آنها نجس و دشمن دين و ايمان شما هستند پس فرزندان عزيزم جداً از آنها بپرهيزيد، همچنين حضرات آيات عظام تبريزي، صافي گلپايگاني، بهجت، مكارم شيرازي، نوري همداني و فاضل لنكراني نيز اين گروه گمراه و گمراه كننده را محكوم به نجاست دانسته و معامله با آنان را تقويت دشمنان اسلام و جايز نمي دانند .

پاورقي ها

1-     سوره سبا آيه ي 18

2-     كتاب بهائيت در ايران نوشته دكتر سعيد زاهداني ص 89و 92

3-     بهائيت در ايران ص 105

4-     كتاب اقدس ، حسينعلي نوري ص 45

5-     كتاب مبين ص 17 ميرزاحسينعلي نوري مازندراني

6-     كتاب اشراقات ص 2

7-     كتاب اقدس ص 48

8-     كتب ايقان ص 122

9-     صحيفه امام جلد 17 ص 460و 461 و جلد اول ص 233 و 389

10-  استفتائات سوال 69

11-  استفتائات سوال 328،329،330،331

والسلام

محمد علی محسن زاده


جستجو