خمس رکن اصلی اقتصاد اسلامی

 

عدالت اقتصادي:

يكي از مهم‏ترين دلايل اجتماعي بعثت پيامبران را زمينه‏سازي براي اقامه قسط و گسترش مطلق عدالت توسط خود مردم مي‏داند: «لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط؛ ما پيامبران را با دلايل روشن و معجزات آشكار فرستاديم و كتاب و ميزان حق و باطل را با آنان همراه ساختيم تا مردم (در پرتو تربيت ديني) به عدل و قسط قيام كنند». پس از آن بلافاصله مي‏فرمايد: «و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس؛ و آهن را فرود آورديم كه در آن نيرويي شديد و سودهايي براي مردم است.»

گرچه در آهن منافع فراواني نهفته است، منتها يادآوري آن در كنار بعثت رسولان و كتاب و ميزان، بدان دليل است كه اين فلز را مي‏تواند به صورت شمشير و تير و نيزه در آورده و متمرّدان از خط عدالت و بر هم زنندگان نظم اجتماعي را تنبيه كند.

تعريف عدالت

‏عدالت به مفهوم اتمّ آن عبارت است از: اعطاي حق هر صاحب حقي كه شامل حق الله نيز مي‏شود. امام سجاد (عليه‌السلام) فرمود: «حق الله الاكبر عليك ان تعبده و لا تشرك به شيئاً؛ بزرگ‏ترين حق خدا اين است كه او را پرستش كرده و احدي را شريك او قرار ندهي.»

گاهي عدالت به معناي قرار دادن هر چيزي در جاي‏گاه و پايگاه مناسب خويش است؛ از انفاق و پرداخت حقوق مالي گرفته تا سخن گفتن به موقع و هر كسي را در مقام مناسب گذاشتن، و نيز توزيع و توليد ثروت به صورت مناسب و عادلانه.

مقبوليت عدالت‏

اصل عدالت و ضرورت آن، مقبول تمام مكتب‏ها و انسان‏هاست و همواره از بزرگ‏ترين آرمان‏هاي بشري و چالش‏هاي پيش روي جوامع بوده و هست. هر انساني پيرو هر مكتب و مرامي كه باشد، در صورتي كه وجدان و فطرت عقلاني خود را از دست نداده باشد، اجراي عدالت را براي اداره جامعه ضروري مي‏داند، چرا كه افراد بشر به دليل غريزه استخدام يا طبيعت اجتماعي زيستن و يا كثرت حوايج، نمي‏توانند انفرادي زندگي كنند، بلكه نياز به قانون عادلانه و اجراي آن دارند. متأسفانه گسترش جوامع بشري و فقدان عدالت اجتماعي باعث گرديده كه ظلم و تجاوز، گسترده شود و در هر عصري ثروت‏هاي كلان در دست گروهي معدود قرار گيرد و اكثريت جامعه در فقر و محروميت به سر ببرند.

ايمان و عقيده است كه پشتوانه و ضامن اجراي خمس است، زيرا اگر كسي به دروغ بگويد: خمس ندارم يا پرداخته‏ام، حكومت اسلامي در شرايط عادي حق تجسّس و تفحص ندارد، چرا كه پرداخت خمس به ايمان و اعتقاد مردم بستگي دارد. به همين دليل خطاب در اين‏گونه احكام با مؤمنان و متقين است و كساني كه ايمان ندارند مخاطبان خمس نمي‏باشند.

سيستم اقتصادي در اسلام‏

بايد توجه داشت كه سيستم اقتصادي توزيع و توليد ثروت‏ها و پرداخت خمس و زكات و ساير مسائل مالي مانند كفارات، ديات و غيره نيز، رعايت عدل اجتماعي را در بعد اقتصادي روشن مي‏سازد، زيرا بدون يك سيستم اقتصادي، قشر عظيمي گرفتار فقر و محروميت مي‏شوند. به همين دليل مقصود ما از اقتصاد اسلامي، آن سيستمي است كه به وسيله آن راه و رسمي كه اسلام در تنظيم حيات اقتصادي دارد تجسّم و عينيّت پيدا مي‏كند.

به عقيده دانشمندان بزرگ اسلامي همچون: علامه مطهري و شهيد آية الله صدر و بسياري از عالمان روشن‏بين اهل سنّت، اسلام داراي يك نظام مالي و اقتصادي محكم بر پايه توحيد است. استاد مطهري مي‏نويسد: وقتي مي‏گوييم اقتصاد اسلامي، منظورمان علم اقتصادي به شكل اقتصاد برنامه‏اي و دستوري است، نه اقتصاد علمي كه مانند ساير علوم مي‏باشد، چون در اين صورت اقتصاد اسلامي يا مسيحي و يا ماركسيستي معنا ندارد؛ چنان‏كه فيزيك يا شيمي اسلامي يا مسيحي نداريم.

مباني فلسفي نظام اقتصادي

پيش از آن‏كه به مباني فلسفي نظام اقتصادي اسلام بپردازيم نخست بايد واژه فلسفه را بررسي كنيم، چرا كه اين واژه در علوم و معارف بشري، دو معناي كلي دارد: گاهي فلسفه به معناي دانش مخصوص و معروفي است كه موضوع آن، وجود و هستي است؛ فلسفه در اين معنا به مفهوم هستي‏شناسي است كه به دو شاخه امور عامه و الهيات به معني الاخص تقسيم مي‏گردد. و گاهي فلسفه عبارت است از تبيين علمي و عقلاني هر پديده كه در اين معنا به فلسفه كاربردي اطلاق مي‏شود. مراد نگارنده از فلسفه اقتصاد اسلامي و حكمت تشريع خمس، بدين مفهوم مي‏باشد؛ يعني پرسش‏ها و پاسخ‏هاي عقلاني درباره مسائل مالي كه يكي از آنها مسئله خمس است.

پرداختن به موضوع خمس و فلسفه وجوب آن از دو جهت اهميت دارد:

يكي اين‏كه، دين مبين اسلام به دليل اهميتي كه براي معرفت و عقلانيت در تمام شئون زندگي قائل است بايد ديد حكمت وجوب پرداخت خمس اموال را چه مي‏داند و يا چه مي‏توان درباره آن گفت، چرا كه اسلام برخي از احكام را با ذكر دلايل تشريع آن مطرح ساخته و درباره برخي از احكام به بيان حكمت آنها نپرداخته، بلكه پيروان خود را به كسب علم و معرفت بيشتر درباره فلسفه احكام دعوت كرده است.

جهت دوم اين است كه با گذشت زمان، فريضه خمس تحت تأثير بعضي از عوامل اجتماعي و شبهات انحرافي قرار گرفته و كم‏رنگ شده است. بايد علل كم‏رنگ شدن و راه‏هاي احياي اين فريضه مالي را روشن سازيم تا بيشتر مورد توجه قرار گيرد، به ويژه در عصر ما كه تعبّد را در سايه تعقّل مي‏پذيرند و اذهان عمومي در برابر انواع شبهات، تخريب‏ها و تفسيرهاي مختلف قرار دارد و انتخاب هر يك از آنها نيازمند دليل معقول و مشروع مي‏باشد.

قرآن كريم يكي از مهم‏ترين دلايل اجتماعي بعثت پيامبران را زمينه‏سازي براي اقامه قسط و گسترش مطلق عدالت توسط خود مردم مي‏داند.

علل تهاجم به خمس آل رسول (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله)

فريضه خمس به دلايل مختلف مورد تهاجم قرار گرفته و عملاً كم‏رنگ شده است. اين فريضه واجب الهي نه تنها از ناحيه دشمنان، تخريب مي‏شود، بلكه گاهي از ناحيه مقدس‏نماها و برخي از مرشد نمايان و شِبه روشن‏فكران ديني نيز در معرض حمله و هجمه قرار گرفته و مي‏گيرد.

پس از انقلاب اسلامي برخي مي‏گفتند كه با پرداخت ماليات، ديگر خمس واجب نمي‏شود، در حالي كه ماليات ربطي به خمس ندارد. برخي ديگر از كج‏انديشان نيز معتقد بودند كه خمس فقط بايد به دست امام زمان (عج) برسد، از اين‏رو پول‏ها را در زمين دفن مي‏كردند تا امام عصر (عج) پس از ظهورش آنها را بردارد و مصرف كند. بالاخره، اين فريضه واجب الهي در كشاكش ظن و گمان‏هاي هوس آلود براي برخي به صورت امر مبهم در آمده و حقيقت آن را در نيافته‏اند.

اما فقهاي شيعه با استناد به كتاب و سنّت، ديدگاه روشني در اين باره دارند كه در كتاب‏هاي مستقل به صورت مستدل و نيز در رساله‏هاي عمليه براي عموم آورده‏اند.

پيوستگي سيستم اقتصادي و اصول اعتقادي‏

مباني فلسفي نظام اقتصادي در اسلام با جهان‏بيني و اصول اعتقادي، به هم مرتبط و پيوسته است. به همين دليل شناخت سيستم اقتصادي مستلزم شناخت مباني فكري و فلسفي است؛ به عبارت ديگر سيستم اقتصادي از عقايد، اخلاق و احكام اسلامي تفكيك‏ناپذير مي‏باشد، چون فروع دين از اصول دين نشأت پيدا كرده است و همين انسجام فروع و اصول و اخلاق و ايمان است كه ضمانت اجرايي خمس و زكات را تأمين مي‏كند؛ مثلاً قرآن در باب وجوب خمس اموال و لزوم پرداخت آن به صاحبان سهام (سهم امام و سهم سادات) مي‏فرمايد: «ان كنتم آمنتم بالله و ما انزلنا علي عبدنا يوم الفرقان؛ اگر به خدا و آن‏چه بر بنده‏اش (حضرت محمد) در روز جدايي (حق و باطل) نازل كرده ايمان و اعتقاد داريد، خمس مالتان را بپردازيد.»

همان‏گونه كه مي‏بينيد در اين‏جا ايمان و عقيده را پشتوانه و ضامن اجراي خمس قلمداد نموده است، زيرا اگر كسي به دروغ بگويد: خمس ندارم يا پرداخته‏ام، حكومت اسلامي در شرايط عادي حق تجسّس و تفحص ندارد، چرا كه پرداخت خمس به ايمان و اعتقاد مردم بستگي دارد. به همين دليل خطاب در اين‏گونه احكام با مؤمنان و متقين است و كساني كه ايمان ندارند مخاطبان خمس نمي‏باشند.

فريضه خمس به دلايل مختلف مورد تهاجم قرار گرفته و عملاً كم‏رنگ شده است. اين فريضه واجب الهي نه تنها از ناحيه دشمنان، تخريب مي‏شود، بلكه گاهي از ناحيه مقدس‏نماها و برخي از مرشد نمايان و شِبه روشن‏فكران ديني نيز در معرض حمله و هجمه قرار گرفته و مي‏گيرد.

پرداخت خمس و زكات در رشد اخلاقي و تربيتي پرداخت كننده نقشي اساسي ايفا مي‏كند. قرآن مي‏فرمايد: «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزكيهم؛ از اموال آنها صدقات را بگير كه در پاك كردن و تزكيه و رشد معنوي آنها دخيل است، چرا كه هر عبادتي ظاهري دارد و باطني. اراده و نيت و انگيزه شخصي، باطن عبادت و فرايض مالي را ترسيم مي‏كند.

پرداخت خمس اموال به قصد قربت، آثار تربيتي و بركات اقتصادي در پي دارد، اما از نظر تربيتي، انفاقِ خمس اموال به مثابه دل كندن و رهايي از وابستگي آدمي به جذاب‏ترين مظاهر دنيوي است. قرآن مي‏فرمايد: «و انّه لحب الخير لشديد؛انسان علاقه بسياري به مال دارد». از اين‏رو مشكل‏ترين دستورات اسلامي، احكام مالي است.

انفاق مال از اهداي جان كمتر نيست. بسا افرادي در راه حفظ مال و منال از جان گذشته‏اند. حرّيت و آزاد منشي از آن كسي است كه از مال بگذرد و اصولاً اطاعت از خدا در انفاق مال، اثرات معنوي بسيار بزرگي دارد. قرآن با توجه به اين حقيقت مي‏فرمايد: «لن تنال البرّ حتّي تنفقوا مما تحبّون؛ هرگز به مقام نيكوكاري نمي‏رسيد، مگر اين‏كه از آن‏چه دوست داريد انفاق كنيد.»

بي‏دليل نيست كه برخي از مفسّران جمله اول آيه «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم و تزكيّهم» را به نجات از شرّ حبّ مال و بخل و حسادت، تفسير كرده‏اند و كلمه «تزكّيهم» را رشد و ترقي معنوي و مادي دانسته‏اند؛ يعني انسان با پرداخت خمس و يا زكات، از پليدي‏هاي روحي و رواني پاك مي‏شود و زمينه نزول بركات مادي و معنوي را فراهم مي‏آورد.

بسياري از مردم از ترس كمبود مال و فقر و ناداري، زكات و خمس نمي‏دهند، ولي اگر ايمان و توكل به خدا در كار باشد نبايد از فقر و ناداري ترس و واهمه‏اي داشته باشند. از همه بالاتر اين‏كه آن‏چه موجب اهميت و عنايت خداوند به اين فريضه مي‏شود همان تقوا، اخلاص، خوش‏حالي مستمندان و بندگان خدا و بستگان پيامبر است. خدا در قرآن مي‏فرمايد: «من ذا الذي يقرض الله قرضاً حسناً فيضاعفه له؛ كيست كه به خدا قرض نيكو بدهد تا خدا آن را به صورت افزون برگرداند.»

ذات اقدس الهي نيازي به استقراض از بندگانش ندارد، مي‏خواهد بفرمايد: كسي كه به بنده‏اي قرض بدهد مثل اين است كه اين احسان و هديه را به خدا داده است؛ در صورتي كه آن‏چه مورد توجه خدا واقع مي‏شود اخلاص و تقوايي است كه باعث اين عمل گرديده است. قرآن درباره قرباني كردن مي‏فرمايد: «لن ينال الله لُحُومها و لا دماؤها و لكن يناله التقوي منكم؛ هرگز گوشت و خون قرباني شما به خدا نمي‏رسد، و لكن تقواي شما كه باعث اين عمل گرديده است به خدا مي‏رسد.»

در خمس هم همان قصد قربت و اخلاص است كه مورد توجه ذات اقدس الهي قرار مي‏گيرد، چون اين نوع انفاق كه با انگيزه پاك و نيت خالص و به قصد قربت انجام مي‏شود به خدا مي‏رسد، چرا كه اگر ايمان و اخلاص و اميد به ثواب و علاقه به قرب پروردگار نبود هرگز كسي محصول زحمات خود را پرداخت نمي‏كرد. جوان مسلماني در جنگ با ايران صندوقچه جواهراتي پيدا كرده بود و مقرّر شد آن را به فرمانده تحويل دهد. وقتي فرمانده صندوقچه را باز كرد چشم حاضران خيره ماند. فرمانده گفت: اين جوان شايد صندوقچه ديگري هم پيدا كرده باشد. جوان با ايمان رگ‏هاي گردنش متورّم شد و گفت: «لو لا تقواي لما جئت بك؛ اگر تقوا نبود همين صندوقچه را هم پيش تو نمي‏آوردم.»

آري، انسان با اهرم تقوا و اخلاص از تمام مواضع عبور مي‏كند تا به خدا مي‏رسد.

خمس در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله


1- در آيات و روايات نام زكات بيشتر از خمس آمده است، شايد بدليل اين كه جز افراد نادر در مكّه و بعضى از قبايل كه بازرگانى مى‏كردند بيشتر مردم كشاورز و دامدار بودند، ولى با اين حال پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله افرادى را براى گرفتن خمس به مناطق مى‏فرستاد، چنانكه در تاريخ آمده است: مثلاً علىّ بن ابيطالب‏عليهما السلام و عمروبن حزم و معاذبن جبل را به يمن و مُحميّه را در بنى زبيد براى گرفتن خمس فرستاد. «بعثه رسول اللّه لاخذ الاخماس».


2- پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى هيأت‏هايى كه به حضورش مى‏رسيدند بعد از امر به ايمان در كنار نماز و زكات، خمس را نيز مطرح مى‏فرمودند: «آمركم بالايمان… و اقام الصلوة و ايتاء الزكاة و تعطوا الخمس من المغنم»


3- پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در نامه‏هايى كه براى قبايل مى‏فرستادند به موضوع خمس اشاره مى‏كردند.


4- مسلمانان همان گونه كه زكات را نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى‏فرستادند، خمس را نيز خدمت حضرت مى‏فرستادند.

خمس، غیر از عرصه‏های فردی، بر اجتماع و نهادهای آن نیز تأثیرات شگرفی دارد كه در این‏جا بعضی از آنها را بر می‏شمریم:

1 – تقویت حكومت اسلامی‏

وقتی خمس پرداخت می‏شود جمع كثیری از سادات از فقر نجات یافته و دستگاه‏های تبلیغاتی نیازی به بودجه دولتی پیدا نمی‏كنند، در نتیجه حكومت اسلامی تقویت می‏شود. به همین دلیل بعضی از فقها و مراجع، خمس را بودجه حكومت اسلامی قلمداد كرده‏اند.

2 – زمینه ساز عدالت اجتماعی‏

حكمت دیگر خمس و زكات، تعدیل ثروت و تأمین عدالت اجتماعی در بعد اقتصادی است. قرآن می‏فرماید: «ما افاء الله علی رسوله من اهل القُری فللّه و للرّسول و لذی القربی و الیتامی و المساكین و ابن السبیل كی لا یكون دولةً بین الاغنیاء منكم». در این آیه، دلیل اختصاص فی‏ء به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و خویشاوندان و یتیمان و مسكینان و در راه ماندگان، برای تعدیل ثروت است تا میان توان‏گران دست به دست نشود و زمینه عدالت اجتماعی فراهم گردد.

این آیه، شبیه آیه خمس است. شیعه بر این باور است كه مقصود از یتیم، مسكین و ابن السبیل، اقربای رسول خداست، اما اهل سنّت به آن عمومیت داده و همه مردم را شامل می‏كنند. در هر صورت، این نوع تقسیم برای این است كه اموال در دست عده معدودی در گردش نباشد، بلكه ثروت، توزیع و فراگیر شود.

3– نسل پاك
در روايات مى‏خوانيم: «لتطيب ولادتهم» پرداخت خمس، مال را پاك و مال پاك مقدمه نسل پاك است.


4– تقويت دين
امام رضاعليه السلام فرمودند: «الخمس عوننا على ديننا» خمس، حق ما اهل‏بيت و پشتوانه مكتب و راه ما است.


5– نشانه وفا
در تعبير ديگر مى‏خوانيم: «المسلم من يفى اللّه بما عهد اليه و ليس المسلم من اجاب باللسان و خالف بالقلب»، مسلمان واقعى كسى است كه به پيمان الهى وفادار باشد و كسى كه با زبان جواب مثبت ولى در دل جواب منفى مى‏دهد، در حقيقت مسلمان نيست.


6– كمك به ياران
امام رضاعليه السلام فرمود: خمس وسيله‏اى براى كمك ما بر بستگان و ياوران ماست. «ان الخمس عوننا على عيالاتنا» ، «عوننا على موالينا»


7 – پاكى مال
امام صادق عليه السلام فرمود: من از گرفتن درهم شما هدفى جز پاك كردن شما ندارم، زيرا وضع مالى من امروز خوب است. «ما اريد بذلك الا ان تطهروا»


8– گوارا بودن درآمد
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مى‏خوانيم: هر كس خمس ما را بدهد باقى درآمدش براى او گواراست. «يودّى خمسنا و يطيب له»


9– حفظ آبرو در برابر مخالفان
امام رضا عليه السلام فرمود: به وسيله خمس، ما آبروى خود و طرفدارانمان را در برابر تهديدات مخالفان حفظ مى‏كنيم. «و ما نبذله و نشترى من اعراضنا ممن نخاف سطوته»


10 – فقر زدائى از خاندان رسالت
امام كاظم عليه السلام فرمود: خداوند نيمى از خمس را براى فقر زدائى از بستگان پيامبر كه از زكات و صدقات محرومند قرار داد. «و جعل للفقراء قرابة الرسول نصف الخمس فاغناهم به عن صدقات الناس…»


11– كفّاره گناهان و ذخيره قيامت
امام رضا عليه السلام فرمود: خارج كردن خمس مال، وسيله آمرزش گناهان و ذخيره قيامت و روز نياز شماست. «فان اخراجه… تمحيص ذنوبكم و ما تمهدون لانفسكم ليوم فاقتكم»


12– ضمانت بهشت
شخصى نزد امام باقر عليه السلام آمد و خمس مال خود را پرداخت، امام فرمود: بر من و پدرم لازم است كه بهشت را براى شما ضمانت كنيم. «ضمنت لك علىّ و على ابى الجنّة»


13– شمول دعاى امام
امام رضا عليه السلام فرمود: خمس، كمك ما بر حفظ مكتب است، سپس فرمود: تا مى‏توانيد خودتان را از دعاى ما محروم نكنيد. «ولا تحرموا انفسكم دعاءنا ما قدرتم عليه»


14– كليد رزق
امام رضا عليه السلام فرمود: پرداخت خمس كليد رزق شماست. «فان اخراجه مفتاح رزقكم»


15– نظم و حساب در سرمايه
كسى كه حساب سال دارد و خمس مى‏دهد، در واقع شخصى حسابگر، منظم و دقيق است و ميزان درآمد و مصرفش مشخّص است.
امام باقر عليه السلام فرمود: «الكمال كلّ الكمال: التّفقه فى الدّين والصبر على النائبة و تقدير المَعيشة» بالاترين كمال در سه چيز است: شناخت عميق دين، پايدارى در برابر ناملايمات و نظم و برنامه در زندگى.


16– عنايات ويژه
كسانى كه اهل خمس هستند، يعنى در هر درآمد خود، سهم خدا، رسول، اهل بيت و سهم ديگران

یك حدیث جالب‏

روایتی از محمد بن سنان در این باره رسیده است كه می‏گوید: در محضر مولایم امام هشتم در خراسان بودم، مأمون نیز حضور داشت. در همین هنگام به مأمون خبر دادند یكی از صوفی مسلك‏ها دزدی كرده است. مأمون دستور داد او را در مجلس حاضر كردند. مشاهده كرد این مرد در اثر سجده‏های طولانی پیشانی‏اش پینه بسته است. از وی پرسید: چگونه با این نشانه‏های خوبی كه داری، مرتكب این عمل زشت شده‏ای؟ مرد صوفی گفت: به دلیل اضطرار دست به این عمل ناپسند زده‏ام، زیرا تو مرا از حقم كه از خمس و فی‏ء می‏رسید محروم كرده‏ای. مأمون گفت: تو چه حقی در خمس و فی‏ء (انفال) داری؟ گفت: خداوند متعال خمس را بر شش قسم تقسیم كرده و فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شی‏ء فان لله خمسه و للرسول ولذی القربی…» و فی‏ء را نیز شش سهم قرار داده است: «ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساكین و ابن السبیل» و من از در راه ماندگان و مسكین هستم، ولی به حقوقم دسترسی ندارم و این تو هستی كه مرا از حقم محروم كرده‏ای. مأمون به امام هشتم عرض كرد: نظر شما چیست؟ امام پس از گفت و گوی مختصری در نهایت فرمودند: او از قرآن دلیل آورده است.

حكمت خمس و زكات، تعدیل ثروت و تأمین عدالت اجتماعی در بعد اقتصادی است

از این گفت و گو معلوم می‏شود كه در عصر مأمون، خمس هم مانند سایر مالیات جمع‏آوری می‏شده است، چون او هیچ‏گونه انكاری درباره دریافت خمس و فی‏ء نكرده است. ولی با توجه به پاسخ اولیه امام رضا (علیه‌السلام) كه فرمود: او می‏گوید چون تو دزدی كرده‏ای من هم دست به دزدی زده‏ام، مشخص می‏شود كه امام مخالف با احتجاج آن مرد صوفی نبوده است؛ یعنی مسكینان و در راه ماندگانِ از غیر خاندان پیغمبر نیز در خمس، سهمی دارند (سهم امام). بنابر این می‏توان نتیجه گرفت كه یكی از موارد مصرف خمس تأمین حوایج مسكینان، یتیمان و در راه ماندگان است كه در عصر پیامبر به وسیله آن حضرت مصرف می‏شد و در عصر امامان متصدّی اداره آنها شخص امام بود كه از سهم مبارك خود آنان را اداره می‏كرد و سهم سادات را به سادات فقیر و یتیم و درمانده می‏داد. همین مسئولیت در غیبت كبری به وسیله نوّاب عامِ امام زمان (عج)؛ یعنی مراجع واقعی تقلید انجام می‏گیرد.

وانگهی، آیه «و فی اموالهم حق معلوم * للسائل و المحروم» نشان می‏دهد كه این حق معلوم غیر از زكات و مالیات است، بلكه مقصود حق نیازمندان است كه نمازگزار و انسان مؤمن در اموالش احساس می‏كند و بر خویش لازم می‏داند به مستمندان برساند. حق معلوم چیزی نیست كه از سوی خدا و پیامبر (جز در موارد خمس و زكات و كفارات و نذر و عهد) تعیین شده باشد، بلكه حق معلوم زاده وجدان دینی و باورهای مذهبی و از نوع انفاق‏های مستحب و مؤكّد است، نه از واجبات. مسلمان‏ها از قرآن و سنّت آموخته‏اند كه بهشت برین در پرتو انفاق‏ها و ایثارهای مالی و جانی تأمین می‏شود. دست‏گیری از یتیمان و مستمندان، یك فرهنگ اسلامی است و در ادبیات فارسی و عربی نیز انعكاس زیادی دارد.

 

امام باقر (علیه‌السلام) می‏فرماید: «لا یحلّ لاحد ان یشتری من الخمس شیئا حتی یصل الینا حقّنا؛ برای احدی جایز نیست چیزی از مال خمس نداده خرید و فروش كند، مگر این‏كه حق ما را از آن بپردازد.»

امام صادق (علیه‌السلام) می‏فرماید: «ان الله لا اله الا هو لمّا حرّم علینا الصدقة انزل لنا الخمس فالصدقة علینا حرام و الخمس لنا فریضة و الكرامة لنا حلال؛ تحقیقاً معبودی جز الله نیست. هنگامی كه صدقه و زكات را بر ما حرام كرد خمس را جایگزین آن نمود. پس صدقه بر ما حرام است و خمس بر ما واجب و كرامت بر ما حلال می‏باشد.»

وانگهی، زكات یك امتیاز مالی است. از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده كه فرمود: جمعی از بنی هاشم از رسول اكرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) تقاضا كردند كه به آنها مأموریت دهد زكات را گردآوری كنند، زیرا آنها از دیگران بر این امر سزاوارترند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در پاسخ فرمودند: «یا بنی عبدالمطلب [هاشم‏] ان الصدقة لا تحلّ لی و لا لكم و لكنّی قد وعدت الشفاعة؛ صدقه واجب و زكات، بر من و شما حلال نیست، و لكن در عوض من وعده شفاعت می‏دهم به كسانی كه از زكات استفاده نكنند.»

اگر زكات یك نوع امتیاز مالی نبود، بنی هاشم چنین استدعایی نداشتند. لازمه تقاضای آنها این است كه چون احساس محرومیت مضاعفی می‏كردند و خمس اموال نیز به دلیل اندك بودن و یا عدم جواز بیش از استحقاق و در حد مؤونه نمی‏توانست نیازهای اولیه آنها را بر طرف سازد، از این‏رو تقاضای جمع آوری زكات كردند. اما پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آنها را از این امر بازداشت، چون زكات از اموال عمومی محسوب می‏شود و مخصوص مستمندان غیر سید است. از این‏رو مصارف آن نیز در همین راستا قرار دارد و حاكم اسلامی می‏تواند هرگونه كه صلاح بداند انفاق كند. به خلاف خمس كه در واقع بودجه حكومت اسلامی است و نمی‏توان آن را بی‏حساب مصرف كرد. از سوی دیگر، نیم آن سهم سادات است كه باید در حد رفع احتیاجات و تأمین مخارج یك سال به آنها داده شود و بیش از آن جایز نیست و نیم دیگر سهم امام است كه به مستحقان غیر سادات می‏رسد.

خمس در روايات
امام كاظم عليه السلام فرمود: «لقد يسر اللّه على المؤمنين ارزاقهم بخمسة دراهم جعلوا لربّهم واحداً واكلوا اربعة حلالا ثم قال هذا من حديثنا صعب مستصعب لايعمل به ولا يصبر عليها الا ممتحن قلبه للايمان» خمس مالتان را بدهيد تا رزق شما حلال شود، سپس فرمود: اين كلام سختى است كه جز افراد با ايمانِ امتحان شده، تحمّل آن را ندارند.
نپرداختن خمس، در كنار شرك و قتل نفس، از بزرگ‏ترين گناهان كبيره شمرده شده است. امام صادق‏عليه السلام فرمود: «اكبر الكبائر سبع: الشرك والقتل واكل اموال اليتامى و عقوق الوالدين و قذف المحصنات و الفرار من الزحف وانكار ما انزل اللّه»، سپس فرمود: امّا خوردن مال يتيمان همان حقّ ما است كه از ما ربوده و خوردند.
امام زمان‏عليه السلام فرمود: «لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين على مَن استحلّ من مالنا درهماً» ، لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر كسى كه يك درهم مال ما را حلال بشمارد و در روايت ديگر فرمود: ما دشمن اين گونه افراد هستيم. «و نحن خصمائه»
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «هلك الناس فى بطونهم و فروجهم لانهم لم يؤدوا الينا حقّنا» ، مردم بخاطر اينكه حقّ ما را نمى‏دهند غذا و آميزش آنان ناپاك شده و سبب هلاكت آنان مى‏شود.
در بعضى احاديث مى‏خوانيم: «من استحل منها شيئاً فامسكه فانما ياكل النيران» ، كسى كه بخشى از خمس را حلال پندارد و آن را نپردازد، گويا آتش مى‏خورد.
ياران واقعى اهل‏بيت‏عليهم السلام آنگونه ايمان داشتند كه نپرداختن خمس را مساوى با حرام خوردن و قبول نشدن نماز و روزه مى‏دانستند و در سؤال كتبى خود از آن بزرگواران مى‏پرسيدند كه خمس را چگونه بپردازيم تا جزو حرام خواران و كسانى كه نماز و روزه‏شان قبول نيست نباشيم.
امام باقرعليه السلام فرمود: آسان‏ترين وسيله‏اى كه انسان را به دوزخ مى‏برد خوردن مال يتيم است، سپس حضرت فرمود: ما يتيم هستيم (و نپرداختن خمس، به منزله خوردن مال يتيم است).
در حديث ديگر مى‏خوانيم: از سخت‏ترين شرائطى كه مردم در قيامت دارند وضعيّت تاركان خمس است.
در حديثى مى‏خوانيم: «الدنيا و ما فيها للّه و رسوله و لنا فمن غلب على شيى‏ء منها فليتّق اللّه و ليؤدّ حقّ اللّه و ليتبرّ اخوانه فان لم يفعل ذلك فاللّه و رسوله و نحن براء منه» ، هر كس بر مال دنيا دست يافت بايد تقوى پيشه كند و حق خدا را بپردازد و به برادران ايمانى خود احسان كند و اگر اين چنين نكرد خدا و رسول و ما اهل بيت از او بيزاريم.
امام رضا عليه السلام فرمود: «ان الخمس عوننا… فلا تزووه عنّا ولا تحرموا انفسكم دعاءنا ما قدرتم عليه» خمس كمك به ماست آن را از ما دور نكنيد تا از دعاى ما محروم نشويد.
امام زمان عليه السلام فرمودند: «فلا يحلّ لاحد ان يتصرف فى مال غيره بغير اذنه فكيف يحل ذلك فى مالنا من فعل شيئاً من ذلك لغير امرنا فقد استحل منا ما حرم عليه و من اكل من مالنا شيئا فانما يأكل فى بطنه نارا و سيصلى سعيرا» ، با اينكه هيچ كس حق ندارد در مال غير تصرّف كند، پس چگونه مردم در مال ما تصرف مى‏كنند؟ هر كس بدون دستور ما در مال ما تصرف كند مرتكب گناه شده و هر كس ذره‏اى از مال ما را بخورد پس گويا آتش در شكم اوست.
در روايات مى‏خوانيم: «لا يعذر عبد اشترى من الخمس شيئاً ان يقول ربّ اشتريته بمالى حتّى يأذن له اهل الخمس» ، عذر كسى كه از خمس چيزى خريدارى كند پذيرفته نيست، مگر آنكه صاحبان خمس اجازه دهند.
امام باقر عليه السلام فرمود: براى هيچ كس حلال نيست مال خمس نداده‏اى را خريدارى كند مگر آنكه حق ما را به ما برساند
.
اگر وارثانِ كسى كه از دنيا رفته بدانند او خمس مال خود را نداده، بايد مثل ساير بدهى‏ها خمس او را بدهند.
امام خمينى در تحريرالوسيله مى‏فرمايد: هر كس درهمى از خمس را نپردازد جزء ستمگران بر اهل بيت و كسانى كه حق آن بزرگواران را غصب كرده‏اند مى‏شود.
در كتب فقهى و رساله‏هاى مراجع بزرگوار مسائلى است كه بر همه مقلدين دانستن آنها لازم است و ما چند جمله از كتاب شريف عروةالوثقى بيان مى‏كنيم:
اگر انسان قبل از پرداخت خمس كنيزى بخرد حق تصرّف ندارد.
تا مقدار خمس را با فقيه جامع الشرائط مصالحه نكرده، تصرّف در مال خمس نداده جايز نيست، حتّى اگر در نيّت خود قصد پرداخت مبلغ را داشته باشد
استفاده از لباس و مكانى كه خمس آن داده نشده نماز را با مشكل مواجه مى‏كند، چنانكه در حج، طواف با لباس احرامى كه خمس آن داده نشده، باطل است.

وسوسه‏هاى شيطانى


وسوسه از راه وعده فقر
هنگامى كه فردى تصميم بر دادن حقّ اللّه مى‏گيرد، شيطان به او وعده فقر مى‏دهد كه اگر خمس بدهى مال تو كم مى‏شود و فردا فقير و محتاج مى‏شوى، هنوز فرزندانت به سر و سامان نرسيده‏اند. ولى قرآن نيز در برابر وعده فقر شيطان وعده‏هايى دارد از جمله:
آنچه در راه خدا بدهيد، خداوند جايگزين مى‏كند: «فهو يخلفه» انفاق مثل مكيدن شير مادر است كه هرچه فرزند مى‏خورد، خداوند دوباره سينه مادر را پر مى‏كند.
هر چه بدهيد گم نمى‏شود و آن را نزد خداوند مى‏يابيد. «تجدوه عنداللّه»
كارهاى خير شما باقى مى‏ماند و پاداش بهتر دارد. «والباقيات الصالحات خير عند ربّك ثواباً»
هر چه نزد شماست فانى مى‏شود، ولى اگر رنگ الهى پيدا كند و در راه او مصرف شود ابدى مى‏گردد. «ماعندكم ينفد و ما عنداللّه باق»
در راه خدا از خرج كردن نترسيد كه او به شما وسعت مى‏دهد. «و اللّه واسع عليم»
مثال آنچه در راه خدا مى‏دهيد مثال دانه گندمى است كه در خاك پنهان مى‏شود، ولى چيزى نمى‏گذرد كه از آن دانه، هفت خوشه و در هر خوشه صد دانه ظاهر مى‏شود.
نوع ديگرى از وسوسه
اگر شيطان در مرحله اول حريف انسان نشد كمى تخفيف داده و مى‏گويد: خمس واجب است ولى حالا صبر كن. عجله درست نيست هنوز آخر كار نشده و معلوم نيست سود و زيان چقدر است، ممكن است بعضى از سرمايه‏هاى تو نقد نشود، ممكن است بعضى از جنس‏هاى فروخته شده برگردد، امسال سود بردى، شايد سال آينده زيان كنى و… .
قرآن در برابر اين تأخير، سفارشاتى دارد و تذكراتى مى‏دهد از جمله:
1- در قرآن بارها كلمه «بغتة» بكار رفته است، يعنى ممكن است مرگ ناگهانى فرا رسد و توفيق عمل خير نداشته باشى.
2- تاريخ افراد و اقوام و گروه‏هايى در قرآن مطرح شده كه ناگهان گرفتار قهر الهى شدند.
3- قرآن صحنه‏هائى از آرزوى برگشتن به دنيا و انجام كار خير را نقل مى‏كند كه البتّه هرگز به اين آرزو پاسخ مثبتى داده نمى‏شود.
4- قرآن در آيه 14 سوره حديد گفتگوى دوزخيان را با بهشتيان در قيامت اينگونه بيان مى‏فرمايد: منافقان التماس مى‏كنند كه نگاهى به ما كنيد تا از نور شما استفاده كنيم. وقتى جواب رد مى‏شنوند مى‏گويند: آيا ما در دنيا با شما نبوديم؟ بهشتيان مى‏گويند: چرا ولى شما خودتان را فريب داديد و در كار خير، امروز و فردا كرديد.
وسوسه ديگر
گاهى شيطان انسان را وسوسه مى‏كند كه چرا نتيجه دسترنج و علم و ابتكار و خلاقيّت تو نصيب ديگران شود. همان گونه كه قارون مى‏گفت: سرمايه من بخاطر علم و تخصّص و مديريّتى است كه دارم، «انّما اوتيتُه على علمٍ عندى» خداوند در پاسخ مى‏فرمايد: آيا قارون نمى‏داند كه ما قوى‏تر از او را نابود كرديم. چه بسيار افرادى از صاحبان سرمايه كه با سواد، زرنگ، قوى و زحمت‏كش بودند، ولى به جايى نرسيدند. آرى، هرگز داده‏هاى الهى را به حساب تخصّص و علم و تلاش و مديريّت و هنر خود نگذاريم.
وسوسه ديگر
گاهى شيطان وسوسه مى‏كند كه خدا خواسته گروهى فقير و گروهى در رفاه باشند، اگر خدا بخواهد به فقرا نيز ثروت مى‏دهد. «انطعم من لو يشاء اللّه اطعمه» گويا اين افراد غافلند كه دادن‏ها و گرفتن‏هاى الهى براى آزمايش مردم است تا كسى كه ثروت دارد از خود سخاوت و كسى كه ندارد از خود صبر و قناعت نشان دهد. اگر همه مردم يكسان باشند روحيه ايثار، سخاوت، صبر و قناعت، در انسان محو مى‏شود.
وسوسه ديگر
گاهى انسان بر اثر وسوسه شيطان مى‏گويد: من كارهاى خير زيادى كرده‏ام به فقراء كمك مى‏كنم، به بستگان سر مى‏زنم اموالى را وقف يا وصيّت مى‏كنم، بنابراين خمس دادن لازم نيست.
در حالى كه اگر انسان هزار مستحب انجام دهد جبران يك واجب نمى‏شود. ما بنده خدا هستيم و بايد هرچه را او گفت و هر گونه كه او خواست عمل كنيم، نه آنچه را سليقه خودمان تشخيص مى‏دهد و بدتر آنكه سليقه خودمان را به جاى حكم خدا حساب كنيم.
وسوسه ديگر
افرادى مى‏گويند: برخى از كسانى كه خمس را به آنها مى‏پردازيم، خود در رفاه هستند چرا ما به آنان خمس بدهيم؟ در پاسخ بايد گفت: اسلام مى‏فرمايد: خمس را به فقيه عادلى بپردازيد كه اهل دنيا نباشد، اگر شما گيرنده خمس را اهل دنيا ديديد مى‏توانيد گيرنده را عوض كنيد نه آنكه از پرداخت خمس سرباز زنيد. شرط مرجعيّت در اسلام دورى از هواى نفس است و در روايات سفارش شده است كه اگر عالمى را ديديد كه دنيا گراست از او دورى نمائيد و به سراغ عالم زاهد و پارسا برويد.
علاوه بر آنكه ممكن است رفاهِ گيرنده خمس، بخاطر ارث و يا درآمدهاى شخصى باشد و زندگى او از خمس نباشد.
وسوسه ديگر
بعضى مى‏گويند: خمس ما مبلغ قابلى نيست، خودمان به فقرا مى‏دهيم.
پاسخ آن است كه ما بايد به وظيفه عمل كنيم و كارى به كم و زياد آن نداشته باشيم. همان گونه كه گاهى يك برگ زرد در حوض آب، كشتى چندين مورچه مى‏شود، ممكن است مبلغ ناچيز شما چند گره را از كار مسلمانان باز كند. خداوند به مبلغ نظر ندارد، بلكه او به اخلاص مى‏نگرد چنانچه سوره «هل اتى…» به خاطر چند قطعه نان كه در راه خدا خالصانه انفاق شد نازل گرديد.
وسوسه ديگر
گاهى مى‏گويند ما هنوز مشكل مسكن و همسر و مركب و اشتغال خود يا فرزندانمان را حل نكرده‏ايم كه خمس بپردازيم.
پاسخ: اسلام، خمس را پس از تأمين هزينه‏هاى متعارف و متعادل زندگى قرار داده است. تأمين نيازهايى مانند ازدواج خود يا فرزندان، تهيه مسكن و مركب و سفرهاى تفريحى و زيارتى و هدايا و مهمانى‏ها و انواع هزينه‏هايى كه در آن ريخت و پاش نيست و در نظر عموم مردم بجاست، مقدم بر خمس است ولى متأسفانه بعضى از مردم اسراف‏كارى و بلند پروازى و تجمّل‏گرايى و چشم هم چشمى را بهانه نپرداختن خمس قرار مى‏دهند.
به هر حال خمس پس از تأمين زندگى عادى است. مثلاً اگر پنج ميليون تومان درآمد سال شما و چهار ميليون تومان خرج زندگى سالانه شما باشد، تنها خمس يك ميليون تومان يعنى دويست هزار تومان بر شما واجب است و از پنج ميليون تومان سود، نپرداختن دويست هزار تومان، بى‏انصافى است. راستى اگر باغ انگورى را به انسان ببخشند و بگويند در هر سال چند كيلو از انگور اين باغ را به صاحبش بدهيد، بى‏اعتنايى به اين خواسته خلاف هر وجدان بيدار نيست؟
وسوسه ديگر
بعضى مى‏گويند: ما خمس را خودمان به فقرا مى‏دهيم و نيازى نيست كه به فقيه جامع الشرايط بپردازيم، اين افراد نمى‏دانند كه خمس عبادت است و در عبادت تعبّد و مراعات دستور ضرورى است. قرآن با صراحت، گيرنده خمس را «ذى القربى» يعنى امام معصوم دانسته و امام معصوم فقيه عادل را جانشين خود قرار داده كه بايد مجارى امور به دست او باشد

 

 


جستجو