تعلیم وتربیت اسلامی- تقوا و تزكيه

امام صادق عليه السلام :

عارفاً بزمانه

مقبلاً علي شأنه

حافظاً للسانه

علي العاقل ان يكون

الدين

والرأي

والاخلاق

و الادب فجيع ذلك في صدره او في كتاب و يحمل في اذالتها

امام علي (ع): علي العاقل ان يحصي علي نفسه مساويها في

عاقل بايد زمان خود را بشناسد، شان خود را بپذيرد و زبان خود را حفظ كند.

بر عاقل است كه عليه نفس خود بدي هاي نفس را در دين، راي ، اخلاق و ادب بشمارد و آن را در سينه يا در دفرتي ثبت كند و براي از بين بردن آنها وارد عمل شود.

امام صادق (ع) و امام باقر (ع) در فرمايشات خود بدترين مصيبت را بي عقلي دانسته اند:

امام صادق (ع) : اِذا اَرادَالله ان يزيد من عبدٍ يخمهً كان اوّلُ ما يُغَيِّرُ مِنْهُ عَقْلَهُ.[1]

وقتي خداوند بخواهد نعمتي را از بنده اي بگيرد اولين چيزي كه از او تغيير خواهد داد عقل اوست.

امام باقر (ع) : لا محيبه كعدم العقل.      هيچ مصيبتي مانند بي عقلي نيست.

غفلت از تعقل در واقع غفلت از خود است:  اَتَامُروُنَ الناسَ بِالبِرّو تنسون انفسكم ، افلا تعقِلون؟[2]

3- تقوا و تزكيه :  (نتيجة تزكيه، تقويت اراده است كه ركن مهمي در تعليم و تربيت است)

لازمة تعليم و تربيت صحيح شناخت واقعيات است و انسان هاي آلوده به گناه زنگارهايي آينة دلشان را گرفته كه واقعيات در آن به شكل ديگري منعكس خواهد شد. فرد گناهكار عينكي زده دودي ، دود گناه، ديد و نگاه او را مسدود كرده است. به گونه ديگري مي بينيد.

ظرف آلوده هرگز قابليت پذيرش شير خالص گوارا را ندارد. بايد ابتدا پاك شود.

انسان هم براي رشد سريع در تعليم و تربيت و عالم ربائي شدن چاره اي ندارد و جز آنكه گناه را ترك كند و در رشد فضائل انساني خود بكوشد. از جمله آثار متربت بر تقوا كه راه را بر تعليم و تربيت هموار مي كنند عبارتند از :

1- قدرت تشخيص: يا ايُّهّا الذي آمَنوُا اِنْ تتَّقوا الله يَجْعل لَكُمْ فُرقاناً[3]

اي كسانيكه ايمان آورده ايد اگر تقواي الهي پيشه كنيد خداوند قدرت تشخيص حق از باطل به شما خواهد داد.

2- خروج از بن بستها:  و من يتقِّ الله يجعل لَهُ مَخْرجاً و يَرزُقهُ من حيثُ لا يحتسِب[4]

و روزي غير منتظره و كسي كه تقواي الهي پيشه كند ماه خروج براي او قرار مي دهد و از راهي كه گمان ندارد روزي به او مي رساند.

3- آسان شدن كارها : و من يتق الله يحبل له من امره يُسراً[5]

و هر كس تقواي الهي كسب كند خداوند زشتي هايش را مي پوشاند و پاداش او را زياد مي كند.

4- از بين رفتن گناهان : و من يتَّقِ اللهَ يُكَفِّر عنه سَيّئاتِهِ وَ يُعْظَم لَه اُجْراً.[6]

5- آسيب پذيري : وَ اِنْ تصبِروا و تتَّقوا لايَضُركم كَيْدُهُمْ شَيئاً.[7]

اگر صبر و تقوا داشته باشيد حيلة آنان كمترين ضرري به شما نمي رساند.

6- امدادهاي غيبي : مَلْ اِنْ تَصْبِروُا و تتَّقوا وَ يأتوكُمْ مِن فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ ربّكم بِخُمسَهِ آلافٍ مِنَ الملائِكَهِ مُسَوّمين .[8]

بليف اگر صبر و تقوا بورزيد و دشمن ناگهان به شما حمله كند خداوند با پنج هزار فرشته مخصوص ياريتان مي كند.

7- صلاح: امام علي (ع) : التقوي مِفتاحُ الصّلاح[9]

تقوا كليد صلاح است.

8- صفا: رسول الله (ص): تزكيه النفس يحصَلُ الصّفا   ما تركيه نفس صفا حاصل مي شود.

نيست جز تقوا در اين ره توشه اي             نان و حلوا را بند در گوشه اي

مسافري كه رهتوشه ندارد ابن السبيل مي شود و سبيل يا راه چيزي ندارد به فرزندش بدهد. در راه مي ماند راه خدا با توشة تقوا طي مي شود:

و توود دوا مان خير الزاد النقوي[10]      توشه برگيريد پس براستي كه بهترين توشه تقوا است.

اِنّ اكومَكم عندالله اتقيكم[11]                همانا گراميترين شما نزد خدا با تقواترين شما است.

توشة تقوي توشه معنويت است و كم كردن ماديّت. پس هر كه علائق دنيا را كم كند و توشه هاي معمول را كمتر بردارد توشه اصلي اش بيشتر مي شود:

حضرت علي (ع) : فَقَطِّعوا علائق الدنيا و استظهروا بزاء التقوي.[12]

پس علاقه هاي دنيا را قطع كندي و با توشه تقوي پشتگرمي پيدا كنيد.

لباس تقوا ذره اي است كه تيرهاي دشمن بر آن كارگر نيست. بايد بر دامن لباس تقوا پوشيد كه به سادگي به خطر نيفتد و لذا وقتي شيطان لباس آدم و حوا را از برشان كند تا عورتهايشان نشان دهد خدا مي فرمايد:

و لِباسُ التّقوي ذلك خيرٌ ذلكَ مِن آياتِ الله لعلكم تذكرون[13]

و لباس تقوا بهتر است. لباس تقوي از آميتهاي خداوند است شايد پند گيريد.

و حضرت علي فرمود:

فان التقوي في اليوم الحِرزُ و الجنّه و في غدٍ الطريق الي الجَنَّه.[14]

براستي كه تقوا امروز سپر و ذره است و فردا راهِ بهشت.

4- عبادت : (نتيجه عبادت تقويت عشق است)

عبادت آزادي معنوي است تا بنده خدا نشويم از غير او رها نشويم و تا تعلقات را قطع نكنيم تربيت شدن كاري است مشكل.

عبادت سه نوع است :

1- عبادت بدني: مثل نماز، روزه ، حج ، جهاد و …

2- عبادت روحي : يعني تفكر در آفرينش جهان و انسان و حقيقت عبادات بدني رباني

3- عبادت مالي : مثل خمس ، زكات ، انفاق ، وقف و …

قبلاً اشاره شد كه مسير رباني شدن منزلي دارد به نام عبادت كه بدون آن به مرحله عبد بودن  نمي رسيم.

عبادت حقيقي عبادت روحي است و لذا در روايات آمده كه عبادت به زيادي نماز و روزه نيست، تفكر است در كار خدا :

امام رضا عليه السلام

امام حسن عسكري

يعس العباده كثره

الصيام

و الصلاه

و انما العباده كثره التفكر في امر الله

و برترين بندگان خدا رهبر عادلي است كه هدايت شده و جامعه را هدايت مي كند :

امام علي عليه السلام :  افضل عبادالله عند الله امام عادل هدي و هدي.[15]

امام صادق عليه السلام: افضل العباده ، ادمان التفكر في الله و في قدرته.[16]

برترين عبادت ، ادامه دادن تفكر دربارة خدا و قدرت اواست.

عبادت روحي عبادت مخلصان است:

امام علي (ع): التفكر ملكوت السماوات و الارض عباده المخلصين[17]

ژرف نگري در ملكوت آسمان ها و زمين عبادت مخلصان است. و لذا در روايت ديگر برترين عبادت را اخلاص دانسته اند:

امام باقر عليه السلام:  افضل العباده الاخلاص [18]  يا از امام علي (ع) : اعلي العباده اخلاص العمل.[19]

نيز در روايات مشابه آمده كه :

امام علي عليه السلام : افضل العباده الفكر[20]     برترين عبادت فكر است.

رسول خدا (ص) : افضل العباده الفقه [21]          برترين عبادت فقه (ژرف نگري) است.

روشن است كسي كه اهل فكر و ژرف نگري است بهتر به تعليم و تربيت اهميت مي دهد و از آن بيشتر بهره مي گيرد و با عبادت و رابطة عاشقانه با خداوند سير و بوميت و رباني شدن را هموار مي كند.

حقيقت عبوديت:

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند: حقيقت عبوديت سه چيز است:

1- بنده هيچ چيزي را مال خودش نداند زيرا بندگان چيزي ندارند، مال رامال خدا مي دانند. و هر گونه او امر كرده مصرف مي كنند.

2- بنده براي خود تدبيري نكند.

3- همة اشغالش ، چيزي باشد كه خدا امر و نهي فرموده است.

و اين درجة اول تقوا است نه تقواي درجه اول، اولين مرحلة تقوا:

ان

لا يري العبد لنفسه فيها خوله ملكاً لان العبيد لايكون لهم ملك يرون المال مال الله يضعونه حيث امرهم الله به

و لايدبر العبد لنفسه تدبيراً

و حمله اشتغاله فيما امره تعالي به ونها، عنه … فهد الاول درجه التقي

في حديث عنوان البصري عن الصادق عليه السلام:«قلت : يا ابا عبدالله ما حقيقه الجوايه؟ قال: ثلاثه اشياء:

عبوديت = ربوبيّت

انسان جانشين خدا در زمين است يعني همة كارهاي خدا را در زمين انجام مي دهد:

و اذ قال ربك للملائكه اني جاعلٌ في الارض خليفه[22]  آنگاه كه خدا به فرشتگان فرمود من در زمين خليفه اي قرار مي دهم.

امام صادق (ع) فرمود :

العبوديه جوهره كنهها الرّبوُبيّه   فما في العبوديه وجد في الربوبيه و ما خفي من الربوبيه اصيب في العبوديه.[23]

عبوديت جوهره اي است كه ژرفايش ربوبيت است پس آنچه در عبوديت مفقود شود در ربوبيت موجود شده و آنچه از ربوبيت مخفي است در عبوديت اراده و درك شده است.

و امام اميرالمومنين (ع) فرموده اند:

رُوِيَ ان الله تعالي يقول في بعض كتبه: يابن آدم! انا في لا اموت، اطعني فيما امرتك حتي اجعلك حياً لاتموت، يا بن آدم انا اقول للشي : كن فيكون، اطعني فيما امرتك اجعلك تقول للشي: كن فيكون[24]

رعايت شده كه خداوند متعال در بعضي از كتابهاي خود مي فرمايد:

« اي پسر آدم! من دنده اي هستم كه مرگ ندارم، در آنچه به تو امر مي كنم فرمان ببر تا تو را زنده اي كنم كه مرگ نداشته باشي.

اي پسر آدم! من هر آنچه را گفتم بشر مي شود. از من اطاعت كن در اوامرم تا تو را چنان كنم كه به هر چه گفتم بشر بشود.»

روحاني :

ثمرة عبادت تقويت عشق و مناجات با خدا است.

عبادت، آدمي را روحاني مي كند و روحاني را با جسماني چكار؟ روحاني كه غم دنيا و توجهي به دنيا ندارد: في اخبار داوود عليه السلام… مالاوليائي و الهم بالدنا؟ ان الهم يذهب حلاوه مناجاتي من قلوبهم، يا داوود! انّ مجتي من اوليائي ان يكونوا روحا نيين لايغتمون.[25]

در اخبار حضرت داوود عليه السلام وارد شده كه خداوند فرمود:

اولياي من را با هم و غم دنيا چكار؟ همانا غصه دنيا، شيريني مناجات با مرا از دل هاي آنان مي برد. اي داوود! همانا محبت به من از ناحية اولياي من آن است كه روحانياني باشند كه غم دنيا را نخورند.

عبادت خالص

كسي كه بخواهد عبادت را بايد خود را از آلودگي پاك كند. خود را تزكيه كند. همانگونه كه وقتي خواست با معشوقش ملاقات كند خود را مي آرايد. آراستگي روحي شرط اصلي مناجات است.

امام حسن (ع) : انَّ مَنْ طلب العباده تزكّي لها.[26] كسي كه عبادت مي خواهد خود را براي آن پاك مي كند

و امام علي عليه السلام عبادت خالص را آن مي داند كه انسان جز به خدا اميد نبندد و جواز گناه خود بترسد، العباده الي لصران لايرجوا الرجل الا ربه و لايخاف الاذنبه .

تفكر سه نوع است :

1- تفكر در خود

2- تفكر در خلقت و طبيعت

3- تفكر در تاريخ و جامعه

5- تفكر در خود :

 

از آنجا كه در خصوص عبادت روحي كه تفكر بود تا حدودي بحث شد در اينجا گذرا عبور مي كنيم.

تفكر در خود يعني شناخت استعدادها، توانايي ها و علائق خود ،

شناخت اينكه   از كجا آمده ؟        (آغاز و مبدا خلقتش)

                      در كجاست؟         (يقيين جايگاه خود در زمان و مكان)

      به كجا مي رود؟      (هدف)

كسي تعليم و تربيت پذير است كه خود را بشناسد:

امام علي (ع): « تجهل نفسك فان الجاهل بمعرفه نفسه جاهلٌ بكل شي»[27]

از شناخت خود غفلت نكن زيرا خود ناشناس به همه چيز جاهل است.

از اهداف مهم تعليم و تربيت، معرفت خدا، موافقت و رضا و وصال و طاعت و ذكر و قرب و انس الهي است كه همه از راه شناخت خود و به دنبالش، مخالفت ، سخط، هجر، عصيان ، نسيان، تباعد و وحشت از نفس فراهم مي شود چنانچه ماجراي مردي به نام مجاشع چنين است:

دخل علي رسول الله (ص) رجل تجاشع و قال :

فقال: يا رسول الله كيف الطريق الي معرفه الحق؟  فقال صلي الله عليه وآله : معرفه النفس.

فقال: يا رسول الله كيف الطريق الي موافقه الحق؟  قال                            : مخالفه النفس.

فقال: يا رسول الله كيف الطريق الي رضا الحق؟  قال                            : سخط النفس.

فقال: يا رسول الله كيف الطريق الي وصل الحق؟  قال                            : هجر النفس.

فقال: يا رسول الله كيف الطريق الي طاعه الحق؟  قال                            : عصيان النفس.

فقال: يا رسول الله كيف الطريق الي ذكر الحق؟  قال                            : نسيان النفس.

فقال: يا رسول الله كيف الطريق الي قرب الحق؟  قال                            : التباعدين من النفس.

فقال: يا رسول الله كيف الطريق الي انس الحق؟  قال                            : الوحشه من  النفس.

فقال: يا رسول الله كيف الطريق الي ذلك ؟  قال                                 : الاستعانه بالحق علي النفس.[28]

يكي از ثمرات تفكر در خود ، خود باوري و اعتماد به نفس و عدم اعتماد به بيگانه است.

انساني كه باور داشته باشد كه مي تواند به عاليترين درجات كمال برسد و اين توانايي را خدا به او داده ، خواهد رسيد ولي انسان هاي خود كم بين نخواهند رسيد.

بلبل به باغ و جغد به ويرانه تاخته         هر كس به قدر همت خود خانه ساخته

از امام علي (ع) روايت شده كه :

انزعمُ انك جرمٌ صغيرٌ و فيك انطوي العالم الاكبر ؟

آيا گمان مي كني جرم كوچكي هستي در حاليكه عالم اكبر در وجود تو قرار گرفته است؟

6- محبت عاقلانه :

قبلاً در اصول و مباني تعليم و تربيت به نقش محبت اشاره شد. در اينجا كاربرد محبت بگونه اي كه عاملي در پيمودن سريع تر تعليم و تربيت گود و مطرح است.

محبت بايد بر اساس عقل و منطق اعمال شود. گاهي مردم از چيزي بدشان مي آيد اما براي رشد آنان مفيد است همانگونه كه كودك از داروي تلخ ناراحت است اما محبت عاقلانه اقتضاء مي كند كه به زور به او بخورانند.

انساني كه سهم خود را براي برگرداندن آن سموم گاهي چاره اي نيست جز آنكه او را به الاغي ببندند و مجبور به دويدنش كنند تا بارها به زمين بخورد ، صورتش زخمي شود ولي از مسوميت نجات يابد.

ناسزا مي گفت و خر مي راندم                   رب يسر زير لب مي خواندم .

قران مي فرمايد:

كتب عليكم القتال و هو كرهٌ لكم[29]         جنگ بر شما نوشته شده است در حاليكه شما بدتان مي آيد.

7- رعايت حالت روح :

دل و روح آدمي مثل بدن او گاهي با نشاط و گاهي خسته است. بدن خسته و كوفته بايد استراحت كند و بخوابد دل و قلب هم آنگاه كه نشاط ندارد نبايد به كار گرفته شود كه هم كار خراب شود و هم دل. اما وقتي آماده است از او كار بكشد.

حضرت علي (ع) فرمود :

ان للقلوب شهوهً

و اقبالاً                      فاتوها من قبل شهوتها و اقبالها و فان الطلب اذا اكره عمي[30]

براستي كه دلها (سه حالت)

خواهش

رو آوردن

رو گرداندن

و ادباراً

 

دارد پس از راه خواهش و رو آوردن وارد دلها شود.چرا كه دل وقتي مجبور به كاري شد كور مي شود (مي ميرد)

و در جاي ديگر فرمودند :  انّ هذه القلوب تَمَلُّ كما تَمَلُّ الابدان فاتبعوالها طرائف الحكمه.[31]

همانا اين دلها خسته مي شوند همانگونه كه بدنها، پس براي آن سخنان حكيمانه (شيرين و جذاب) بگوييد.

يكي از عوامل مهم در تربيت پذيري اين است كه وقتي مربي و معلم تربيت كسي را عهده دار مي شود حالت روح آنان را رعايت كند و لذا در مجالس عروسي كسي آمادة شنيدن آيات عذاب نيست. بايد از فوائد ازدواج سخن گفت يا …

در روايات آمده است وقتي دل را آماده نمي بيني لازم نيست به مستجبات بپردازي، نوانل مربوط به زمان نشاط روح است : و ان للقلوب اقيالاً و ادباراً فاذا اقبَلَت ما حملوها علي النوافل و اذا ادْبرتْ ناقتصروا بها علي الفرائض.[32]

حضرت علي (ع() فرمود: دلها اقبال و ادباري دارد پس همينكه روكرد فافله ها را بر او بار كنيد و همينكه روگردانيد واجبات اكتفا كنيد.

8- انسان دوستي :

يكي از رمزهاي موفقيت انسان هاي بزرگ در تربيت جوامع احترام گذاشتن به ديگران بخاطر انسان بودنشان است اگرچه كافر باشند.

نمونه اي از آن داستان امام باقر (ع) است با فردي كه آن بزرگوار را بقر خطاب كرد و بزرگواري امام او را متحول گردانيد.

اگر ما در برخورد با كساني كه به نظر ما از تعليم و تربيت اسلامي دورند از اول با بغض و كينه بنگريم بسيار روشن است كه آن بغض و نفرت در چهره و گفتار ما ظاهر مي شود و او آن را مشاهده مي كند و سخن را ناصحانه نمي يابد.

پيامبران ناصح بودند. نصيحت و نصح دلسوزي خالص براي خود مخاطب است. او بايد حالت دلسوزانه را در ما ببيند. مثل دعواي معلم كه به شاگرد مي گويد چرا درس نخوانده اي؟ و شاگرد آن برخورد بد را حمل بر عقده گشايي نمي كند.

9- تقويت حق جويي :

مقربيان را بايد «حق جو» بارآورد و از شخص و شخصيت گرايي بر حذرشان داشت. در اين صورت سخن حق از هر كه و در هر جا باشد مورد استفاده است و سخن «ناحق» از دوست هم كه باشد مطرود است. محور انديشه ها اگر حق باشد خيلي زودتر تعليم و تربيت اسلامي به نتيجه مي رسد.

حضرت علي فرمود: «ليس بين الحق و الباطل الا اربع اصابع، الباطل ان تقول سمعت و الحق ان تقول رايت».[33]

بين حق و باطل بيش از چهار انگشت فاصله نيست، باطل آن است كه بگويي نشنيدم و حق آنكه بگويي ديدم.

10- معاشرت با صالحان :

ميرود از سينه ها در سينه ها           از ره پنهان صلاح و كينه ها

صحبت صالح تو را صالح كند      صحبت طالح تو را طالح كند.

رسول خدا (ص) فرمود: «المرء علي دين خليله فلينظر احدكم من يخالل[34]

هر كسي همكيش دوستش است پس بايد هر كدامتان دقت كند با چه كسي دوستي مي كند.

از حضرت سليمان نقل شده كه فرمود :

«لا تحكسوا علي رجلٍ بشي حتي تنظروا الي من يصاحب فانما يعرف الرجل باشكاله و اقرانه.»[35]

در مورد كسي زود قضاوت نكنيد تا اينكه دوست و همنشين او را بشناسيد چرا كه انسان به همانندها و همنشين هايش شناخته مي شود.

در روز قيامت يكي از حسرتهاي ستمگران همين ارتباط آنان با دوستان بد است كه آدمي را از راه رهبر الهي باز مي دارد:

«و يوم يَعَضّ الظالمُ علي يديه يقول يا ليتني اتخذت مع الرسول سبيلاً يا ويلتي ليتني لم اتخذ فلاناً خليلاً.[36]

روزي كه ظالم دستانش را گاز مي گيرد و مي گويد: اي كاش با پيامبر راهي را برگزيده بودم، اي واي بر من اي كاش فلاني را دوست خود برگزيده بودم.

11- جهاد :

هر يك از ابعاد وجودي انسان به گونه اي در تربيت كامل او موثرند.

نه فقط تعليم و تربيت بلكه صلاح دين و دنياي فرد و اجتماع در گرو جهاد آنان است. البته جهاد در اين جا جهاد اصغر است و الا جهاد اكبر كه در سير تعليم و تربيت اولين و مهمترين قدم و اقدام است.

امام علي (ع) فرمود: «ان الله فرض الجهاد وعظمه و جعله نصره و ناصره و الله ما صلحت دنيا ولا دين الهه»[37]

خداوند جهاد را واجب كرد و آن را بزرگ شمرد و آن را ياري و يار خود كرد و بخدا قسم دين و دنيا اصلاح نمي شود مگر با جهاد .

 

2- نهي از منكر

3- دشمني با فاسدان

4- صدق در ميدانها

و النهي عن المنكر

و الصدق في المواطن

الامر با لمعروف

1- امر به معروف

الجهاد علي اربع شعب علي

جهاد واقعي چهار شعبه دارد:

و شنآن الفاسقين

پختگي در جهاد در هيچ صحنة ديگري حاصل نخواهد شد.

آباؤكم

و ابناؤكم

و اخوانكم

و ازواجكم

و عشيرتكم

و اموال افتر فتموها

و تجاره تخشون كسادها

و مساكن ترضونها

قل ان كان

احب اليكم من

الله

و رسوله

و جهادٍ في سبيله

فقط بصراحتي ياتي الله

قرآن مجيد  جهاد را در راس همه احكام الهي مطرح فرموده تحت الشعاع قرار گرفتن آن در لابلاي چرخ هاي زندگي روزمره را به هيچ وجه نمي پذيرد.

بامره و الله لايهدي القوم الفاسقين[38]

اي پيامبر به مردم بگو اگر پدران ، فرزندان، برادران، همسران ، خويشان ، اندوخته هاي مالي، تجارتي كه از كساديش مي ترسيد و خانه هايي كه به آن دل خوش كرده ايد برايتان محبوبتر است از خدا و رسول و جهاد در راه خدا منتظر عذاب الهي باشيد و خدا فاسقان را هدايت نمي كند .

اين آيه علاوه بر اينكه نقش جهاد را مطرح مي كند آفت هاي هشتگانه آن را نيز بيان مي دارد.

12- كار :

برو كار مي كن مگو چيست كار     كه سرمايه جاوداني است كار

كار و فعاليت بدني صيقل دهندة روح آدمي است. همچنانكه ، تنبلي آدمي را منفور خدا و مردم مي كند.

پيامبر خدا پاكترين كارها را كار «يدي » مي دانند:

از كي الاعمال كسب المره بيده [39]

امام صادق عليه السلام فرمود: «لا تكسلوا في طلب معايشكم فان آباءنا قد كانوا يركضون فيها و يطلبونها».[40]

در دنبال كردن روزي زندگي تنبلي نكنيد چرا كه پدران ما همواره در متن كار و تلاش زندگي بودند.

13- شب :

ان ناشئه اليل هي اشد وطئاً و اقوم قيلاً .[41]

پديده شب گام را استوارتر و سخن را محكمتر مي كند .

امام حسن عسكري (ع) : ان الوصول الي الله عزوجل سفر لايدرك الا بامتطاء اليل.[42]

وصال خدا جز با مركب شب طي نمي شود .

ابتطاء ليل يعني شب را مركب قرار دادن و از آن براي مسافرت الي الله استفاده كردن. سوار بر شب شدن – نه اينكه شب بر ما احاطه كند. ما بايد شب را تسخير كنيم نه شب ما را.

قران مجيد در شب را وسيلة دستيابي به مقامات عاليه معنوي مي داند:

و من اليل فتهجد به نافلهً لك عسي ان يبعثك ربك مقاماً محموداً [43]

و قسمتي از شب را شب زنده داري و نيايش كن تا خداوند تو را به مقام محمود برساند.

همة بزرگان تعليم و تربيت در شب به درجات بلند دست يافته اند:

پيامبر اكرم (ص) در شب ، به معراج رفتند : «سبحان الذي اسري بعبده ليلاً من المسجد الحرام …»[44]

قرآن كريم در شب بر پيغمبر نازل شد : «انا انزلناه في ليله القدر »[45]

ميقات موسي در شب تمام شد:  « ختم ميقات ربه اربعين ليله »[46]

14- قران :

آنچه تا كنون در اين جزوه بيشترين بهره تربيتي را براي ما به ارمغان آورده قران بوده است. قران اساساً كتاب اصلي تعليم و تربيت است و بدون آن نمي توان اين راه را به درستي پيمود.

در آغاز اين كتاب الهي ، هدايتگري قطعي قران مطرح شده است: ذلك كتاب لاريب فيه هدي للمتقين.[47]

از آنجا كه قران بايد همة مردم را هدايت كند به زبان ساده مطرح شده است و خود فرمود :

راه گشائي در فتنه ها : رسول خدا (ص) : از القبت عليكم الفتن كقطع اليل المظلم فعليكم بالقران . (وقتي فتنه ها شما را احاطه كرد مانند ظلمت شب ، به قران پناه ببريد)

روشنگري : امام علي (ع): ما جالس هذا القران احد الا قام عنه بزيادهٍ او نقصان زيادهٍ في هدايٌ و نقصان من عميٌ(احدي با قران ننشست مگر اينكه هدايت شد يا از  گمراهيش كاسته شد.

دانا پروري: رسول الله (ص): من اراد علم الاولين و الاخرين فليقرء القران

(هر كس دانش اولين و آخرين را مي جويد بايد قران بخواند)

سعادت بخشي: رسول خدا (ص) : ان اردتم عيش السعداء … قادرسوا القران

اگر زندگي سعادتمندان را مي خواهيد درس قران بياموزيد.

 

نقش قرآن در تعليم و تربيت

اوج دهي : امام صادق (ع): فان درجات الجنه علي قدر عدد آيات القران …

(همانا درجه هاي بهشت با اندازة تعداد آيات قران است.)

« ولقد يسرنا القران للذكر فهل من مدكر؟»[48]   قران را آسان كرديم براي ياد پس آيا پند پذيري هست؟


[1] – ميزان الحكمه، ج 6 ، ص 403 .

[2] – سوره بقره ، آيه 44.

[3] – سوره انفال، آيه 29 .

[4] – سوره طلاق، آيه 2 .

[5] – طلاق ، 4 .

[6] – طلاق ، 5 .

[7] – أل عمران ، 120.

[8] – آل عمران ، 125 .

[9] – ميزان الحكمه، ج 10 ، ص 625 .

[10] – سوره بقره ، آيه 197.

[11] – حجرات، 13 .

[12] – نهج البلاغه صحي، خطبه 204، بند 3.

[13] – اعراف، 26 .

[14] – نهج البلاغه صبحي، خطبه 191، بند 6.

[15] – ميزان الحكمه، ج 6 ، ص 22 ، به نقل از نهج البلاغه، خطبه 164.

[16] – ميزان الحكمه، ج 6 ، ص 20 .

[17] – ميزان الحكمه، ج 6 ، ص 16 .

[18] – ميزان الحكمه، ج 6 ، ص 20 .

[19] – ميزان الحكمه، ج 6 ، ص 21 .

[20] – ميزان الحكمه، ج 6 ، ص 20 .

[21] – ميزان الحكمه، ج 6 ، ص 20 .

[22] – سوره بقره، آيه 30 .

[23] – ميزان الحكمه ، ج 6 ، ص 12 .

[24] – ميزان الحكمه ، ج 6 ، ص 12 .

[25] – ميزان الحكمه ، ج 6 ، ص 28 .

[26] – ميزان الحكمه، ج 6 ، ص 29 .

[27] – ميزان الحكمه ، ج 6 ، ص 141 .

[28] – ميزان الحكمه ، ج 6، ص 142 .

[29] – بقره ، 216 .

[30] – نهج البلاغه فيض الاسلام ، حكمت 184 ، ص 1175 .

[31] – حكمت 188 نهج البلاغه فيض.

[32] – نهج فيض، حكمت 304 ، ص 1235 .

[33] – نهج صبحي، خطبه 141 – 12

[34] – ميزان الحكمه ، ج 5 ، ص 297 .

[35] – ميزان الحكمه ، ج 5 ، ص 297 .

[36] – فرقان ، 28 .

[37] – ميزان الحكمه ، ج 2 ، ص 125 .

[38] – توبه ، 24.

[39] – ميزان الحكمه ، ج 8 ، ص 385 .

[40] – ميزان الحكمه ، ج 8 ، ص 387 .

[41] – مزمل ، 6 .

[42] – ميزان الحكمه ، ج 8 ، ص 111.

[43] – اسراء ، 79 .

[44] – اسراء ، 1 .

[45] – قدر، 1 .

[46] – اعراف ، 142 .

[47] – بقره ، 2 .

[48] – قمر ، 17 .


جستجو