اندیشه آقاجری

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

مقدمـه اول

وقتي بر موضوعات مطرح شده در سخنراني هاشم آغاجري در همدان بصورت گذرا نگاه مي‌كنيم با مفاهيمي كه به ذهن عامه مسلمانان و شيعيان، غريبه مي‌آيد، مواجه مي‌شويم. واژه‌ها و مفاهيمي مانند:

»پروتستانتيسم اسلامي «، »اُمانيزم اسلامي «، » دين اُمانيستي «، »دين عاميانه پوپوليستي « و همچنين عبارتهاي »تفكيك دين از دنيا و دين از زندگي« كه همان مفهوم » سكولاريسم« است و هركس كشيش خودش است و تقسيم اسلام به سنت گرا، بنيادگرا، اسلام ذاتي، اسلام تاريخي، كه قرائتهاي مختلف از اسلام را مي‌رساند و مفهوم » پلوراليزم« را در بر دارد، اين عبارتهاي نامأنوس با تفكر اسلامي و شيعي، اين سؤال را در اذهان  مي‌آورد كه اگر اين واژه ها و مفاهيم و عبارتها اسلامي است. چرا تاكنون مطرح نشده؟ و اگر توسط افرادي مطرح شده مورد توجه قرار نگرفته؟ و اگر واژه‌ها و مفاهيمي اسلامي نيست، پس چرا پسوند اسلامي پيدا كرده و براي دين اسلام به عنوان ويژگي و صفت بيان گرديده است؟ براي ريشه‌يابي اين موضوع ناگزيريم كمي فراتر از اين واژه ها به تدبر بپردازيم.

از پيامبر خدا (ص) روايت شده كه فرمود: »من از ناحيه مؤمن و مشرك نگران نيستم لكن از ناحيه منافق زبانان بر شما نگرانم، او حرفي مي‌زند كه خوشتان مي‌آيد، ولي عملي انجام مي‌دهد كه براي شما ناشناخته است.«1

از امام علي (ع)  نيز روايت شده كه فرمود: »اگر باطل با حق مخلوط نگردد، راه حق بر حق جويان پوشيده نمي‌گردد و اگر حق در ميان باطل پنهان نمي‌بود، دشمنان هرگز نمي‌توانستند از آن بدگوئي نمايند، لكن چون مقداري از حق و مقداري از باطل را با هم مي‌آميزند، در نتيجه، شيطان بر دوستان خود، تسلط پيدا مي‌كند2

از بيانات رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين علي (ع)  در مي‌يابيم كه نگراني پيامبر و هشدار علي (ع)  در مورد جريان التقاط است و لذا به اجمال به بررسي اين جريان مي‌پردازيم، التقاط دو گونه است، آشكار و پنهان، التقاط آشكار، برگزيدن رسمي و علني شيوه اجرائي نظامهاي سوسياليستي و يا ليبراليسمي در كشوري اسلامي است، كه مورد نظر ما نمي‌باشد، ولي التقاط پنهان، بصورت رسمي و علني وام‌گيري خود را از مكاتب بشري بيگانه مطرح نمي‌كند، بلكه با زيركي خاص مفاهيم مكاتب غربي را با نام اسلام، به خورد مردم مي‌دهد، بگونه‌اي كه افراد در مواجهه با اين التقاط، آن را اسلام ناب مي‌پندارند و اين براي جوامع اسلامي، سَمّي مهلك بشمار مي‌رود و در ايران نيز، اين شيوه از التقاط بيشتر رايج بوده و مي‌باشد. در التقاط پنهان، نظرات مكاتب بيگانه با آيات قرآن و احاديث و روايات توجيه و تفسير مي‌شود، كه خود راهكاري براي ترويج بينش الحادي مادي و ماده‌گرائي در جوامع اسلامي مي‌باشد.

شهيد بزرگوار مرتضي مطهري در اين زمينه مي‌گويد: ماترياليسم در ايران، به نيرنگ تازه و بس خطرناكتر از تحريف شخصيتها دست يازيده است و آن تحريف آيات قرآن كريم و تفسير مادي محتواي آيات با حفظ پوشش ظاهري الفاظ است، اين نيرنگ، نيرنگ جديدي است. البته اصل اين طرح و نيرنگ چيز تازه‌اي نيست، طرحي است كه كارل ماركس براي ريشه‌كن كردن دين از اذهان توده‌هاي معتقد در صد سال پيش داده است، طرح ماركس اين است كه براي مبارزه با مذهب در ميان توده‌هاي معتقد بايد از خود مذهب، عليه مذهب استفاده كرد، به اينصورت كه مفاهيم مذهبي از محتواي معنوي و اصلي خود تخليه و از محتواي مادي پر شود تا توده، مذهب را بصورت مكتبي مادي دريابد.

پس از اين مرحله دورافكندن پوسته ظاهري دين، ساده است. در كتاب ماركس و ماركسيسم _ نوشته اي از لنين_ چنين آمده: »بايد دانست چگونه با دين مبارزه كرد و براي اين كار بايد منابع ايمان و دين توده‌ها را با مفاهيم مادي‌گرا توضيح داد.«3

مراد از التقاط گرفتن بخشي از مكاتب، سياسي، فلسفي، اقتصادي غرب و ضميمه نمودن آن به اسلام است، كه در ايران سابقه طولاني دارد، از زمان ميرزا ملكم خان كه موضوع »پيرايشگري اسلام « را مطرح مي‌كند.4

او مي‌گويد: »من خود ارمني زاده مسيحي هستم ولي در ميان مسلمين پرورش يافتم و وجهه نظرم اسلامي است. در اروپا كه بودم سيستمهاي اجتماعي و سياسي و مذهبي را خوب مطالعه كردم.

با اصول مذاهب گوناگون دنياي نصراني و همچنين با تشكيلات سري فراماسونري آشنا شدم، طرحي ريختم كه عقل و سياست مخرب را با ديانت مشرق به هم آميزم، چنين دانستم كه تغيير ايران بصورت اروپا كوشش بي‌فايده است.

از اين‌رو »فكر ترقي مادي« را در لفافه دين عرضه داشتم، تا هموطنانم آن معاني را نيك دريابند، دوستان و مردم معتبري را دعوت كردم و در محفل خصوصي از لزوم »پيرايشگري اسلام « سخن راندم و به شرافت معنوي و جوهري آدمي توسل جستم. «5

اين جريان از آن زمان شروع و در سالهاي قبل و بعد از انقلاب نيز ادامه يافته است، لذا با توجه به اين حركت التقاطي است كه حضرت امام خميني قدِّس سِرُّه در هشداري جدي به دانشجويان و طلاّب مي‌فرمايند:

»طلاّب علوم ديني و دانشجويان بايد دقيقاً روي مباني اسلامي مطالعه كنند و شعار گروههاي منحرف را كنار گذاشته و اسلام عزيز و راستين را جايگزين تمام كج انديشي ها نمايند، اين دو دسته بايد بدانند، اسلام خود مكتبي است غني، كه هرگز احتياجي به ضميمه كردن بعضي از مكاتب به آن نيست و همه بايد بدانند كه التقاطي فكر كردن، خيانتي بزرگ به اسلام و مسلمين است كه نتيجه و ثمره تلخ اين نوع تفكر در سالهاي آينده روشن مي‌شود، با كمال تأسف گاهي ديده مي‌شود كه به علت عدم   درك صحيح و دقيق مسائل اسلامي، بعضي، اين مسائل را با مسائل ماركسيستي مخلوط كرده‌اند و معجوني بوجود آورده‌اند كه به هيچ وجه با قوانين مترقي اسلام سازگار نيست. «6

شهيد بزرگوار مرتضي مطهري در خصوص اين دسته از روشنفكران مي‌نويسد:

»در مملكت ما گروه به اصطلاح روشنفكران خودباخته كه تعدادشان هم كم نيست … در سالهاي اخير گروهي هم پيدا شده‌اند كه به يك مكتب التقاطي معتقد شده‌اند، اينها قسمتي از ريش كمونيسم را گرفته با چند تار مويي از سبيل اگزيستانسياليسم تركيب كرده‌اند و بعد هم به ريش اسلام چسبانده‌اند، آن وقت مي‌گويند مكتب اصيل و ناب اسلام همين است و جز اين نيست.

من در اينجا هشدار مي‌دهم: ما با گرايش به مكتبهاي بيگانه استقلال مكتبي خودمان را از دست مي‌دهيم حال مي‌خواهد آن مكتب، كمونيسم باشد يا اگزيستانسياليسم يا يك مكتب التقاطي، با اين شيوه‌ها و با اين طرز تفكر به استقلال فرهنگي نخواهيم رسيد و ناچار محكوم به فنا خواهيم بود اين اعلام خطر بزرگي است كه من مي‌كنم، به عقيده من، اين مكتبهاي التقاطي، ضررشان براي اسلام از مكتبهايي كه صريحاً ضد اسلام هستند اگر بيشتر نباشد كمتر نيست و انقلاب ما اگر مي‌خواهد پيروزمندانه راه خودش را ادامه دهد.

بايد خود را از همه پيرايه‌ها پاك كند و در راه احياي ارزشهاي اسلام راستين _ اسلام قرآن و اهل بيت _ حركت  كند. «7

اميرالمؤمنين علي (ع)  در يكي از فرمايشات خود تابلو جامعي از اوصاف دو چهرگان التقاط‌گر ترسيم نموده و مي‌فرمايد: »قَدْ أَعدُّوا لِكُلِّ حقٍّ باطلاً ولكنَّ قائمٌ مائلاً و …«8 _ در برابر هر حقي، باطلي و در برابر هر دليل قطعي شبهه‌اي قرار مي‌دهند. _ و همچنين مي‌فرمايد: »انَّ أبغضَ الخلائقِ إلي اللهِ رَجُلانِ، رجلٌ وَ كَّلَهُ اللهُ إلي نفسِهِ … و رجلٌ قمَّشَ جهلاً …« _ دشمن‌ترين آفريده‌ها نزد خدا دو نفرند: مردمي كه خدا او را به حال خود گذاشته و از راه راست دور افتاده است دل او شيفته بدعت است و مردم را گمراه كرده و به فتنه‌انگيزي مي‌كشاند و راه رستگاري گذشتگان را گم كرده و طرفداران خود و آيندگان را گمراه ساخته، بار گناه ديگران را بر دوش كشيده و گرفتار زشتي‌هاي خود نيز مي‌باشد و مردمي كه مجهولاتي به هم بافته و در ميان انسانهاي نادان امت، جايگاهي پيدا كرده است در تاريكي‌هاي فتنه فرو رفته و از مشاهده صلح و صفا كور است ، آدم نماها او را عالم ناميدند كه نيست.9

همچنين مي‌فرمايد : همانا آغاز پديدآمدن فتنه‌ها ، هواپرستي و بدعت‌گذاري در احكام آسماني است، نوآوري‌هايي كه قرآن با آن مخالف است و گروهي با دو انحراف ياد شده بر گروه ديگر سلطه يابند، كه بر خلاف دين خداست.

»فلوْ انَّ الباطلَ خلَقي مِن مزاجِ الحقِّ لم يخفَ علي المُرتادينَ و لو انَّ الحقَّ خلقي مِن لَبسِ الباطلِ إنقَطَعَتْ عنهُ ألْسُنِ المعاندينَ« پس اگر باطل با حق مخلوط نمي‌شد بر طالبان حق پوشيده نمي‌ماند ، و اگر حق از باطل جدا و خالص مي‌گشت زبان دشمنان قطع مي‌گرديد، امّا قسمتي از حق و قسمتي از باطل را مي‌گيرند و به هم مي‌آميزند، آنجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره مي‌گردد و تنها آنان كه مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند يافت.10

باشد كه با توجه به فرمايشات گهربار امام علي (ع)  و بيانات هشدار دهنده حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه و شهيد بزرگوار مرتضي مطهري، حضور جريان التقاط در كشور اسلاميمان ايران را جدي گرفته و از مرزهاي ايدئولوژي و فرهنگي، اعتقادي هوشمندانه دفاع كنيم و نقشه شوم دشمنان اسلام را نقش بر آب سازيم، بر همين اساس اين سخنراني را مورد نقد و بررسي قرار داده تا با بينش و آگاهي، از اصولي كه به آن معتقديم دفاع نمائيم.

پي‌نوشتهاي مقـدمـه اول:

1- سفينة البحار، ج 2، ص 606

2- نهج البلاغه، خطبه 50

3- التقاط و تحجر از ديدگاه شهيد مطهري، ص 20، نوشته محسن آزيني

4- التقاط و تحجر از ديدگاه شهيد مطهري، ص 24

5- انديشه هاي شرقي، ص 65-64

6- صحيفه نور، ج 12، ص 23

7- پيرامون انقلاب اسلامي، ص 51 و 129

8- نهج البلاغه، خطبه 194

9- نهج البلاغه، خطبه 17

10- نهج البلاغه، خطبه 50

والسلام

محمد علی محسن زاده


جستجو